کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراسری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سراسری
/sarāsari/
معنی
سرتاسری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cross-country, cross-town, general, through, transverse
-
جستوجوی دقیق
-
سراسری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sarāsari سرتاسری.
-
سراسری
دیکشنری فارسی به عربی
عالمي
-
واژههای مشابه
-
global property
ویژگی سراسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] خصوصیتی از یک شیء ریاضی، مانند فضا، تابع، خم یا رویه، که به ساختار کلی شیء بستگی دارد، نه صرفاً به ساختار آن در همسایگیهای نقاطی خاص
-
continous beam
تیر سراسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] تیری یکپارچه که روی چند تکیهگاه قرار گیرد
-
full way ticket
بلیت سراسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بلیتی که با ارائۀ آن و وارد شدن به یک ایستگاه بتوان در مسیرهای مختلف و با تعویض خط، در هر مسیری مسافرت کرد؛ با خروج مسافر از یک ایستگاه، بلیت اعتبار خود را از دست میدهد
-
through brake
ترمز سراسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سامانۀ ترمزی که با آن ترمزگیری کل قطار ازطریق لوکوموتیو انجام میشود
-
general election, regular election
انتخابات سراسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] انتخاباتی که بهطور منظم در فواصل زمانی معین در کل کشور برگزار میشود
-
through bill of lading, through bill
بارنامۀ سراسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بارنامهای که در آن جابهجایی کالا از شناوری به شناور دیگر یا از شناوری به دیگر انواع وسایل حمل کالا از قبیل ریلی یا جادهای قید شده است و مسئولیت بار در هر مرحله بر عهدۀ یک کارگزار است
-
اعتصاب سراسری
دیکشنری فارسی به عربی
الإضراب الشامل
-
جستوجو در متن
-
الإضراب الشامل
دیکشنری عربی به فارسی
اعتصاب سراسري
-
upper deck
بالاعرشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بالاترین عرشۀ سراسری کشتی
-
global
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جهانی است، جهانی، سراسری، کروی
-
general
واژهنامه آزاد
همگانی . عمومی . سراسری