کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرازیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرازیر
/sarāzir/
معنی
۱. دارای سراشیبی.
۲. = سرنگون
۳. (قید) [مقابلِ سربالا] روبهپایین.
〈 سرازیر شدن: (مصدر لازم)
۱. در سراشیبی رفتن.
۲. رو به پایین رفتن.
۳. سرنگون شدن.
〈 سرازیر کردن: (مصدر متعدی)
۱. جاری کردن.
۲. سرنگون کردن؛ واژگون ساختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شیب، سراشیب، نشیب ≠ سربالایی
۲. آویخته، سرنگون، معلق، وارو، وارونه، واژگون ≠ سربالا
۳. روان، جاری
دیکشنری
downgrade, downhill, inclined
-
جستوجوی دقیق
-
سرازیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. شیب، سراشیب، نشیب ≠ سربالایی ۲. آویخته، سرنگون، معلق، وارو، وارونه، واژگون ≠ سربالا ۳. روان، جاری
-
سرازیر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص مر.) رو به پایین ، سراشیب .
-
سرازیر
لغتنامه دهخدا
سرازیر. [ س َ ] (ص مرکب ) مقابل سرابالا. (آنندراج ). || واژگونه . باژگون : خودنمایی نتوان کرد به روشن گهران رفته از سرو سهی عکس سرازیر در آب . معز فطرت (از آنندراج ).ز زوری که دارد بکشتی شتاب سرازیر بنمود عکسش در آب .محمدطاهر وحید (از آنندراج ).
-
سرازیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sarāzir ۱. دارای سراشیبی.۲. = سرنگون۳. (قید) [مقابلِ سربالا] روبهپایین.〈 سرازیر شدن: (مصدر لازم)۱. در سراشیبی رفتن.۲. رو به پایین رفتن.۳. سرنگون شدن.〈 سرازیر کردن: (مصدر متعدی)۱. جاری کردن.۲. سرنگون کردن؛ واژگون ساختن.
-
سرازیر
دیکشنری فارسی به عربی
تعلية , حاد
-
واژههای مشابه
-
سرازیر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. روانشدن، جاری شدن ۲. هجوم آوردن، رویآوردن
-
سرازیر شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) 1 - رو به پایین رفتن . 2 - سرنگون گشتن .
-
سرازیر رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
ساحل
-
سرازیر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اتکا , راس , منحدر
-
سرازیر شدن
دیکشنری فارسی به عربی
قمة , منحدر
-
ناودان یا مجرای سرازیر
دیکشنری فارسی به عربی
مزلق
-
عرق سرازیر شدن
لهجه و گویش تهرانی
سخت عرق کردن:عرق از هفت جاش سرازیره.
-
جستوجو در متن
-
sloped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیب دار، سرازیر کردن، سراشیب کردن، سرازیر شدن