کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سراد
لغتنامه دهخدا
سراد. [ س َ ] (ع اِ) خلال ، فارسی آن غوره ٔ خرما. (الفاظ الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). خلال است که غوره ٔ خرما باشد. (برهان ). غوره ٔ خرمای سخت شده . || خرمابن که از تشنگی خشک و پژمرده باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
سراد
لغتنامه دهخدا
سراد. [ س َرْ را ] (ع ص ) زره گر. (مهذب الاسماء).
-
سراد
لغتنامه دهخدا
سراد. [ س ِ ] (ع مص ) درز دوختن ادیم .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (اِ) آنچه بدان دوزند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). درفش . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
حسن سراد
لغتنامه دهخدا
حسن سراد. [ ح َ س َ ن ِ س َرْ را ] (اِخ ) زراد. رجوع به حسن بن محبوب زراد شود.
-
واژههای همآوا
-
صراد
لغتنامه دهخدا
صراد. [ ص ُ ] (اِخ ) موضعی است در شعر شماخ . (معجم البلدان ).
-
صراد
لغتنامه دهخدا
صراد. [ ص ُ ] (اِخ ) موضعی است در نزدیکی رحرحان ، بنی ثعلبةبن سعدبن ذبیان را. (معجم البلدان ).
-
صراد
لغتنامه دهخدا
صراد. [ ص ُ ] (اِخ ) نصر گوید: هضبه ای است به حریز حوأب در دیار کلاب . (معجم البلدان ).
-
صراد
لغتنامه دهخدا
صراد. [ ص ُ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از صرد. (معجم البلدان ). رجوع به صرد شود.
-
صراد
لغتنامه دهخدا
صراد. [ ص ُرْ را ] (ع اِ) ابر تنک بی آب و باران . (منتهی الارب ). ابر تنک بی آب . (مهذب الاسماء).
-
صراد
لغتنامه دهخدا
صراد. [ص ُ ] (اِخ ) ابن صرد، مکنی به ابونعیم . تابعی است .
-
جستوجو در متن
-
حسن زراد
لغتنامه دهخدا
حسن زراد. [ ح َ س َ ن ِ زَرْ را ] (اِخ ) سراد کوفی . رجوع به حسن بن محبوب زراد کوفی شود.
-
تسرید
لغتنامه دهخدا
تسرید. [ ت َ ] (ع مص ) درز دوختن ادیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد).دوختن کفش . (از متن اللغة). || سوراخ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد). || نیکو روان و نقل کردن سخن را. || پی در پی داشتن روزه . (منتهی الارب ) (ناظم الا...