کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صراط
لغتنامه دهخدا
صراط. [ ص ُ ] (ع ص ) شمشیر دراز. بسین هم لغتی است در آن . (منتهی الارب ). رجوع به صراط شود.
-
صراة
لغتنامه دهخدا
صراة. [ ص َ ] (اِخ ) یاقوت آرد: صراة دو نهر است به بغداد، صراة کبری و صراة صغری و من (یاقوت ) جز یکی را نشناسم و آن نهری است که از نهر عیسی از بلدی که آن را مُحول نامند گرفته میشود و بین آن بلد و بغداد یک فرسنگ است و ضیاع بادوریا را سیراب کند و از آن...
-
صراة
لغتنامه دهخدا
صراة. [ ص َ ] (ع ص ) ناقه ای است که آن را نادوشیده باشند تا بزرگ پستان و پرشیر نماید. (منتهی الارب ). || نطفةٌصراة؛ نطفه ٔ محبوس و بازداشته شده . (منتهی الارب ).
-
صرعة
لغتنامه دهخدا
صرعة. [ ص َ / ص ُ / ص ِ ع َ ] (ع اِ) رجوع به صرعه شود.
-
صرعة
لغتنامه دهخدا
صرعة. [ ص َ ع َ ] (ع اِ) حالت چیزی . || (مص ) یکبار افکندن . (منتهی الارب ).
-
صرعة
لغتنامه دهخدا
صرعة. [ ص ِ ع َ ] (ع مص ) نوعی از افتادن . و منه المثل : سوء الاستمساک خیر من حسن الصرعة و یروی بالفتح بمعنی المرة.
-
صرعة
لغتنامه دهخدا
صرعة. [ ص ُ رَ ع َ ] (ع ص ) آنکه او مردم را بسیار اندازد. (منتهی الارب ). اعظم رجل فی الخلق لأنه یغلب نفسه عند الغضب و یقهرها و هو اکبر نصر یفوز به المرء اذا تمکن من البلوغ الیه . (نشوء اللغة العربیة ص 86).
-
صرعة
لغتنامه دهخدا
صرعة. [ ص ُ ع َ ] (ع ص ) آنکه او را مردم بسیار افکنند. (منتهی الارب ). کسی که او را مردم بر زمین زنند و بسیار افکنند.
-
ثرات
لغتنامه دهخدا
ثرات . [ ث َرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثرّة. زنان پرگوی .
-
ثرعط
لغتنامه دهخدا
ثرعط. [ث ُ ع ُ ] (ع ص ) طین ثرعط؛ گل تُنک و رقیق . ثرعُطط.
-
سرعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سرعة] sor'at ۱. [مقابلِ کندی] شتاب؛ تندی و تیزی.۲. (اسم) (فیزیک) مسافت طیشده در واحد زمان که با کیلومتر، متر بر ثانیه، سال نوری و امثال آن سنجیده میشود.
-
صراط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] serāt راه؛ طریق.〈 صراط مستقیم: راه راست: ◻︎ ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم / در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم (سعدی۲: ۵۱۸).
-
صِرَاطِ
فرهنگ واژگان قرآن
راه روشن ( از ماده ( ص ر ط )گرفته شده ، که بمعناي بلعيدن است ، و راه روشن مثل اينکه رهرو خود را بلعيده ، و در مجراي گلوي خويش فرو برده ، که ديگر نميتواند اين سو و آن سو منحرف شود ، و نيز نميگذارد که از شکمش بيرون شود )
-
صراط
واژهنامه آزاد
راه، راه راست.
-
سرعت
واژهنامه آزاد
شِتاب، تُندی.