کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سد یا جوج و ما جوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سد بستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سد ساختن ۲. مسدود کردن، بستن ۳. مانع شدن
-
سد کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مسدود کردن، بستن ۲. مانع شدن، جلوگیری کردن
-
سد امیرکبیر
فرهنگ واژههای سره
بند امیرکبیر
-
blocked shot, block4
سد پرتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتابشده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، بهطوریکه از گل جلوگیری شود
-
carnitine barrier
سد کارنیتینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] محدودیت اسیدهای چرب بلندزنجیر در گذر از غشای داخلی راکیزه هنگامی که بهصورت کوانزیم آ هستند
-
lava dam
سد گدازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] خاکریزی در مسیر لولۀ گدازه
-
deny a pass, block a pass, choke a pass
پاسسد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، جلوگیری از پرتاب توپ توسط حریف به سمت همتیمیهایش
-
ده سد
لغتنامه دهخدا
ده سد. [ دِه ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بالا بخش وفس شهرستان اراک . واقعدر 64هزارگزی جنوب کمجان . دارای 576 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ شراء تأمین می شود. از طریق پل دو آب اتومبیل می رود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
سد الوند
لغتنامه دهخدا
سد الوند. [ س َدْ دِ اَل ْ وَ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد بمپور
لغتنامه دهخدا
سد بمپور. [ س َدْ دِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد خیرآباد
لغتنامه دهخدا
سد خیرآباد. [ س َدْ دِ خ ِ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد دز
لغتنامه دهخدا
سد دز. [ س َدْ دِ دِ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد زهک
لغتنامه دهخدا
سد زهک . [ س َدْ دِ زَ هََ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد سفیدرود
لغتنامه دهخدا
سد سفیدرود. [ س َدْ دِ س َ / س ِ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد قناة
لغتنامه دهخدا
سد قناة. [ س ُدْ دُ ق َ ] (اِخ ) بندی است که عبداﷲبن عمروبن عثمان آن را بسته . (منتهی الارب ).