کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سد کردن
مترادف و متضاد
۱. مسدود کردن، بستن
۲. مانع شدن، جلوگیری کردن
دیکشنری
block, obstruct, stem
-
جستوجوی دقیق
-
سد کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مسدود کردن، بستن ۲. مانع شدن، جلوگیری کردن
-
سد کردن
لغتنامه دهخدا
سد کردن . [ س َک َ دَ ] (مص مرکب ) بستن و استوار کردن : از چه کنی سد در داد و ستدفایده در داد و ستد میرسد. ایرج میرزا.رجوع به سد شود.
-
واژههای مشابه
-
سد امیرکبیر
فرهنگ واژههای سره
بند امیرکبیر
-
barrage
سد آتش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تیراندازی پیوسته برای ایجاد خط آتش و جلوگیری از پیشروی دشمن و حفاظت از نیروهای خودی
-
cloud bar
سد اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] کنارۀ ضخیم اَبر که با نزدیک شدن چرخند حارّهای قوی یا توفند در افق ظاهر میشود
-
potential barrier
سد پتانسیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] ناحیهای از میدان پتانسیل که در آن نیرویی در خلاف جهت حرکت بر ذره وارد میشود و آن را کُند میکند
-
secondary barrier
سد ثانویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] لایهای از محصولات خوردگی پایدار و چسبنده که بر روی سطح فلز تشکیل میشود و موجب به تعویق افتادن خوردگی و ثابت ماندن آهنگ خوردگی میشود
-
barrier 4
سد جنبش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] هر بخشی از گسل که مقاومت فوقالعاده دارد و مانع گسترش گسیختگی شود متـ . سد
-
filibuster 1
سد رأی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] روشی که اقلیت مجلس، معمولاً با ایراد سخنرانیهای طولانی، برای ممانعت از رأیگیری به کار میبندد
-
meander bar, point bar
سد رودپیچ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نهشتهای از شن و ماسه که در سمت درونی رودپیچ قراردارد
-
Schottky barrier
سد شاتکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فصل مشترک لایهای از مادۀ نیمرسانا و لایهای از مادۀ فلزی که بهصورت سد یکسوساز عمل میکند
-
carnitine barrier
سد کارنیتینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] محدودیت اسیدهای چرب بلندزنجیر در گذر از غشای داخلی راکیزه هنگامی که بهصورت کوانزیم آ هستند
-
lava dam
سد گدازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] خاکریزی در مسیر لولۀ گدازه
-
centrifugal barrier
سد مرکزگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شیب تند و نامحدود پتانسیل برای ذرهای که با تکانۀ زاویهای غیرصفر در اطراف یک محور به چرخش درمیآید متـ . انرژی پتانسیل مرکزگریزی centrifugal potential energy