کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سد خیرآباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سد قناة
لغتنامه دهخدا
سد قناة. [ س ُدْ دُ ق َ ] (اِخ ) نام وادیی است در نزدیکی مدینة که آبش به شعیبه می ریزد. (از معجم البلدان ). وادیی است که در وادی شعیبة میریزد. (منتهی الارب ).
-
سد کرج
لغتنامه دهخدا
سد کرج . [ س َدْ دِ ک َ رَ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد کرخه
لغتنامه دهخدا
سد کرخه . [ س َدْ دِ ک َ خ َ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد کردن
لغتنامه دهخدا
سد کردن . [ س َک َ دَ ] (مص مرکب ) بستن و استوار کردن : از چه کنی سد در داد و ستدفایده در داد و ستد میرسد. ایرج میرزا.رجوع به سد شود.
-
سد کوهرنگ
لغتنامه دهخدا
سد کوهرنگ . [ س َدْ دِ رَ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد گشادن
لغتنامه دهخدا
سد گشادن . [ س َدد / س َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) خراب کردن و هدم نمودن . (آنندراج ). || تسخیر کردن و در تصرف خود آوردن . (آنندراج ) : ملک همه خسروان گرفتیم سد همه دشمنان گشادیم .انوری .
-
سد گلپایگان
لغتنامه دهخدا
سد گلپایگان . [ س َدْ دِ گ ُ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد گنجانجم
لغتنامه دهخدا
سد گنجانجم . [ س َدْ دِ گ ُ ج ُ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد لتیان
لغتنامه دهخدا
سد لتیان . [ س َدْ دِ ل َت ْ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
علی سد
لغتنامه دهخدا
علی سد. [ ع َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو، بخش قروه ، شهرستان سنندج . این ده مشهور به علی سرخ است . رجوع به علی سرخ شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
سد ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
سد
-
سد راه
دیکشنری فارسی به عربی
حصار
-
دریجه سد
دیکشنری فارسی به عربی
بوابة
-
سد الثغرة
دیکشنری عربی به فارسی
پر كردن خلل
-
سد الفجوة
دیکشنری عربی به فارسی
پر كردن خلل