کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سد الوند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
centrifugal barrier
سد مرکزگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شیب تند و نامحدود پتانسیل برای ذرهای که با تکانۀ زاویهای غیرصفر در اطراف یک محور به چرخش درمیآید متـ . انرژی پتانسیل مرکزگریزی centrifugal potential energy
-
containment 2
سد نفوذ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] راهکاری برای جلوگیری از گسترش نفوذ سیاسی یا آرمانهای دشمن از راه ایجاد پیمانهای راهبردی با دولتهای دوست
-
boxing out, box out
سد نوگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، تلاش یک بازیکن برای قرار گرفتن بین حریف و سبد بهمنظور نوگیری و جلوگیری از انجام این کار توسط حریف
-
deny a pass, block a pass, choke a pass
پاسسد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، جلوگیری از پرتاب توپ توسط حریف به سمت همتیمیهایش
-
ده سد
لغتنامه دهخدا
ده سد. [ دِه ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بالا بخش وفس شهرستان اراک . واقعدر 64هزارگزی جنوب کمجان . دارای 576 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ شراء تأمین می شود. از طریق پل دو آب اتومبیل می رود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
سد اسکندر
لغتنامه دهخدا
سد اسکندر. [ س َدْ دِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) به این سد، سد یأجوج و مأجوج و سد ذوالقرنین نیز گویند.داستان آن چنین است : چون اسکندر به حد مشرق رسید راه گذر میان دو کوه بود و ذوالقرنین با ایشان نیکویی کرد، مردم آن جا قصد خویش بگفتند که یأجوج و مأجوج بزم...
-
سد انوشیروان
لغتنامه دهخدا
سد انوشیروان . [ س َدْ دِ اَ شیرْ ] (اِخ ) از جمله قلاع محکمی است که در زمان انوشیروان عادل (531 - 578 م .) ساخته شده که دشت گرگان را در مقابل حملات تورانیان و ازبکها و ترکمانان حفظ کنند. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 34). این سد را...
-
سد بستن
لغتنامه دهخدا
سد بستن . [ س َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن سد در پیش رودی و مانند آن برای نشستن آب به اراضی اطراف . رجوع به سد شود.
-
سد بمپور
لغتنامه دهخدا
سد بمپور. [ س َدْ دِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد خیرآباد
لغتنامه دهخدا
سد خیرآباد. [ س َدْ دِ خ ِ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد دز
لغتنامه دهخدا
سد دز. [ س َدْ دِ دِ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد زهک
لغتنامه دهخدا
سد زهک . [ س َدْ دِ زَ هََ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد سفیدرود
لغتنامه دهخدا
سد سفیدرود. [ س َدْ دِ س َ / س ِ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
-
سد سکندر
لغتنامه دهخدا
سد سکندر. [ س َدْ دِس ِ ک َ دَ ] (اِخ ) بمعنی سد اسکندر است : هنگام خیر سست چو نال خزانیندهنگام شر سخت چو سد سکندرند. ناصرخسرو.که سد سکندر نه بدین حدود است و هم از آهن و ارزیز است . (مجمل التواریخ و القصص ص 76).از حشمت تو بی ربض و خندق و سلاح سد سکند...
-
سد قناة
لغتنامه دهخدا
سد قناة. [ س ُدْ دُ ق َ ] (اِخ ) بندی است که عبداﷲبن عمروبن عثمان آن را بسته . (منتهی الارب ).