کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخت پای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سخت گیر
لغتنامه دهخدا
سخت گیر. [ س َ ] (نف مرکب ) سخت گیرنده . آزمند و حریص . (ناظم الاطباء) : هر که در کار سخت گیر شودنظم کارش خلل پذیر شود. نظامی .مشو در حساب جهان سخت گیرهمه سخت گیری بود سخت میر. نظامی .نیست غم گر دیر بی او مانده ای دیرگیر و سخت گیرش خوانده ای . مولوی ...
-
سخت گیری
لغتنامه دهخدا
سخت گیری . [ س َ ] (حامص مرکب ) سختی . دقت . زبردستی . (ناظم الاطباء). تشدید. مقابل خوارکاری . (یادداشت مؤلف ) : سخت گیری مکن که خاک درشت چون تو صد را ز بهر نانی کشت .نظامی .
-
سخت لگام
لغتنامه دهخدا
سخت لگام . [ س َ ل ِ ](ص مرکب ) کنایه از مردم گردنکش باشد یعنی کسانی که سر به اطاعت فرود نمیآرند. (برهان ). کنایه از مرکب سرکش . (آنندراج ). گردن کش . سرکش . ناآرام . (شرفنامه ).
-
سخت مغز
لغتنامه دهخدا
سخت مغز.[ س َ م َ ] (ص مرکب ) کندذهن . بی استعداد : چو روسان سختی کش سخت مغزفریبی بخوردند از اینگونه نغز.نظامی .
-
سخت میر
لغتنامه دهخدا
سخت میر. [ س َ ] (نف مرکب ) آنکه جانش بدشوار برآید. (آنندراج ) : مشو در حساب جهان سخت گیرهمه سخت گیری بود سخت میر.نظامی .
-
نیم سخت
لغتنامه دهخدا
نیم سخت . [ س ُ ] (ن مف مرکب ) نیم سوخته . نیم سوز : چو شد کشته دیگی ترینه بپخت ببرد آتش و هیزم نیم سخت .فردوسی .
-
hard anodizing
آندش سخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی مواد و متالورژی] فرایند فلزپوشی ازطریق اکسایش آندی که در آن برقکافت با شدت جریان بالا و دمای پایین انجام میشود و پوششی ایجاد میکند که در مقابل خوردگی و سایش و فرسایش مقاوم است
-
hard acid
اسید سخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] یک اسید لِویس با قطبشپذیری پایین و اندازۀ کوچک و حالت اکسایش مثبت بالا و فاقد الکترونهای لایۀ خارجی که بهسادگی برانگیخته شوند
-
hardy
جانسخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ویژگی فردی که توانایی مقاومت در برابر تغییرات غیرمنتظرۀ زندگی را دارد
-
violent storm, storm 2, storm wind
توفان سخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بادی با سرعت 56 تا 63 گره در مقیاس باد بوفورت متـ . عدد بوفورت 11 Beaufort number 11
-
hard fibroma, fibroma durum
تارتود سخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تارتودی حاوی بافت الیافی که یاختههای کمی دارد
-
sclerenchyma
سختآکنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] بافتی گیاهی که در آن با ضخیم و چوبی شدن دیوارۀ سلولوزی یاختهها، استحکام بافت افزایش مییابد
-
hardware
سختافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] تمامی اجزای فیزیکی سامانۀ رایانهای از قبیل بخشهای الکترونیکی و الکترومکانیکی، مانند تختهمدار و دستگاههای جانبی و ورودی و خروجی
-
fracture callus, callus 2, bone callus
سختپینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] بافت سخت استخوانی که در زمان ترمیم در دو طرف محل شکستگی تشکیل میشود
-
crispy
سختترد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذاییای که براثر جویدن بهآسانی شکسته و خرد میشود