کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سختی گیری ته نشستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سختى
لهجه و گویش بختیاری
saxti 1. دشوارى؛ 2. تأکید بر انجام گرفتن کارى saxti kon jal biâ>:تأکید کن زودبیاید> .
-
سختی کشیدن
لغتنامه دهخدا
سختی کشیدن . [ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ناراحتی دیدن . رنج بردن : چندانکه جیش و لشکر سختی نکشند.سعدی .
-
سختی تپه
لغتنامه دهخدا
سختی تپه . [ س َ ت َ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در دوازده هزارگزی شوسه ٔ نقده بمهاباد. جلگه و باتلاقی ، هوای آنجا معتدل و مالاریائی است . دارای 30 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات ، ...
-
سختی کش
لغتنامه دهخدا
سختی کش . [ س َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کسی که بر گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما صبر تواند کرد. یا... آنکه جان او از متابعت مکدر نشود. (آنندراج ). آنکه بر اثر عمل رنج ورزیده شده باشد : با مردم بیابانی و سختی کش بر گرما و سرما صبر توانیم کرد. (تاریخ بیهق...
-
سختی کشی
لغتنامه دهخدا
سختی کشی . [ س َ ک َ/ ک ِ ] (حامص مرکب ) رنج بری . تحمل مشقت : بسختی کشی سخت چون آهنم که از پشت شاهان روئین تنم . نظامی .نه ایم آمده از پی دلخوشی مگر کز پی رنج و سختی کشی . نظامی .کزین آمدن شه پشیمان شده ست ز سختی کشی سست پیمان شده ست . نظامی .نداند ...
-
سختی کشیده
لغتنامه دهخدا
سختی کشیده . [ س َ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پریشان و تنگدست . (ناظم الاطباء). مشقت دیده . مصیبت زده : کنون دانم که آن سختی کشیده بمشکوی ملک باشد رسیده . نظامی .چه جویی ازمن سختی کشیده ز آسانی بدشواری رسیده . نظامی .هر کجا سختی کشیده و تلخی چش...
-
hardiness
جانسختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] توانایی شخص در سازگاری با تغییرات غیرمنتظره در زندگی روزمره و مهار آنها
-
water hardness
سختی آب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ویژگی ناشی از وجود املاح محلول فلزات دو یا چندظرفیتی، بهویژه کلسیم و منیزیم، در آب
-
hardenability
سختیپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] مشخصۀ اصلی فولاد در مراحل عملیات حرارتی که به موجب آن در هر شرایطی ساختار اوستنیت (austenite) آن تحت عملیات تندسرمایی به مارتنزیت (mertensite) تبدیل و درنتیجه سخت میشود
-
permanent hardness
سختی دائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] سختی آب ناشی از وجود املاح سولفات و کلرور و نیترات که با جوشاندن از بین نمیرود
-
carbonate hardness
سختی کربناتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، شیمی] سختی آب بهدلیل وجود یونهای کلسیم ناشی از حل شدن کربناتها و بیکربناتها
-
total hardness
سختی کل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مجموع سختی موقت و سختی دائم
-
absolute hardness
سختی مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] مقاومت پتانسیل شیمیایی الکترونی یک سامانۀ شیمیایی در برابر تغییر در تعداد الکترونها
-
temporary hardness
سختی موقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] سختیِ آب ناشی از وجود املاح بیکربنات که با جوشاندن از بین میرود
-
جان سختی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) استقامت در مشقات .