کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سخار
/saxār/
معنی
گیاهی پرشاخ، تلخ، و بدبو که در طب قدیم برای تقویت معده و معالجۀ صرع و سکته به کار میرفت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] saxār گیاهی پرشاخ، تلخ، و بدبو که در طب قدیم برای تقویت معده و معالجۀ صرع و سکته به کار میرفت.
-
جستوجو در متن
-
خرند
لغتنامه دهخدا
خرند. [ خ َ رَ ] (اِ)گیاهی باشد مانند اشنان که بدان هم رخت شویند و هم از آن اشخار و قلیا سازند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). گیاهی است بر شبه اشنان و بزبان دیگر شخار خوانندش . بوشکور گفت : تذرو تا همی اندر خرند خایه نهدگوزن ت...
-
بساسیری
لغتنامه دهخدا
بساسیری . [ ب َ ] (اِخ ) ارسلان . نام یکی از امرای عباسی حاکم و از مردم بسا یا فسای فارس . مؤلف تاریخ گزیده در شرح حال القائم بامراﷲ آرد: در اول دولت او کار دیالمه سست شد و سلجوقیان خروج کردند و پادشاهی از دست دیلمیان و غزنویان بیرون بردند و تا رسید...