کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سحول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سحول
لغتنامه دهخدا
سحول . [ س َ ] (اِخ ) قریه ای است به یمن که جامه ٔ خوب در آن می بافند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم البلدان ). یقال : ثیاب سحولیة، و سحولیة بضم سین روایت کنند و بفتح مشهور است . (اقرب الموارد). قریه ای است به یمن . (امتاع الاسماع ج 1 ص 550).
-
سحول
لغتنامه دهخدا
سحول . [ س َ ] (ع ص ) گازر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سحول
لغتنامه دهخدا
سحول . [ س ُ] (ع اِ) ج ِ سحل . (منتهی الارب ). رجوع به سحل شود.
-
واژههای همآوا
-
سهول
لغتنامه دهخدا
سهول . [ س َ ] (ع ص ، اِ) دوایی که شکم راند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
سهول
لغتنامه دهخدا
سهول . [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سهل . (دهار) (آنندراج ) (منتهی الارب ) : چون برق خاطف و ریح عاصف سهول و ضراب و سهوب و شعاب آن مسافت درنوردید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
سهول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ جبال، جمعِ سَهْل] [قدیمی] sohul = سهل
-
جستوجو در متن
-
سحولی
لغتنامه دهخدا
سحولی . [ س َ ] (ص نسبی ) منسوب است به سحول که قریه ای است در یمن . (الانساب سمعانی ). جامه ای است منسوب به سحول و هو موضع به یمن . (مهذب الاسماء).
-
ثجة
لغتنامه دهخدا
ثجة. [ ث ُج ْ ج َ ] (اِخ ) از نواحی یمن است در هشت فرسخی جند و هشت فرسخی سحول . (مراصد الاطلاع ).
-
سحولیة
لغتنامه دهخدا
سحولیة. [ س َ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) اثواب سحولیة؛ جامه های منسوب به سحول که موضعی است بیمن یا منسوب بگازر که میشوید آن را. (منتهی الارب ). گویند ثیاب سحولیة، و سحولیة بضم اول روایت کنند و بفتح مشهور است . (اقرب الموارد).
-
سحل
لغتنامه دهخدا
سحل . [ س َ ] (ع اِ) جامه ٔ از ریسمان یک تاه بافته ، ضد مبرم که دو تاه بافته باشد. (منتهی الارب ). جامه ای که (تار) آن محکم رشته نشده باشد. (اقرب الموارد). || رسن یک تاب داده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جامه ٔ سپید یا از پنبه . (منتهی الار...