کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سحق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سحق
/sahq/
معنی
۱. کوفتن؛ ساییدن؛ سودن؛ نرم کردن.
۲. ریزریز کردن.
۳. هلاک کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ساییدن
۲. مالیدن
۳. نرم کردن
فعل
بن گذشته: سحق کرد
بن حال: سحق کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سحق
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساییدن ۲. مالیدن ۳. نرم کردن
-
سحق
لغتنامه دهخدا
سحق . [ س َ ] (ع مص ) سودن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). سودن و سائیدن . (غیاث ).سائیدن . (دهار). بسودن . (المصادر زوزنی ). || کوفتن یا ریزه ریزه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت کوفتن . (اقرب الموارد). || ستردن سر کسی را. (منتهی الارب ) (از ا...
-
سحق
لغتنامه دهخدا
سحق . [ س ُ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (اقرب الموارد) : فاعترفوا بذنبهم فسحقاً لاصحاب السعیر. (قرآن 11/67).
-
سحق
لغتنامه دهخدا
سحق . [ س ُ / س ُ ح ُ ] (ع اِمص )دوری . (منتهی الارب ) (دهار). بعد. (اقرب الموارد).
-
سحق
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (مص م .) کوبیدن ، نرم کردن .
-
سحق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sahq ۱. کوفتن؛ ساییدن؛ سودن؛ نرم کردن.۲. ریزریز کردن.۳. هلاک کردن.
-
واژههای مشابه
-
سحق المؤامرة
دیکشنری عربی به فارسی
در هم شكستن توطئه , نابود كردن توطئه
-
جستوجو در متن
-
در هم شكستن توطئه
دیکشنری فارسی به عربی
سحق المؤامرة
-
نابود كردن توطئه
دیکشنری فارسی به عربی
سحق المؤامرة
-
طبق زدن
واژگان مترادف و متضاد
همجنس بازی کردن، سحق، مساحقه کردن (زنان)
-
سحوق
لغتنامه دهخدا
سحوق . [ س َ ] (ع ص ) خرمابن دراز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ج ، سُحُق . || خر دراز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، سُحُق . || خر ماده ٔ دراز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، سُحُق .
-
سودگی
لغتنامه دهخدا
سودگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) فرسودگی و سحق . سائیدگی . || حک . (ناظم الاطباء).
-
مسحوقة
لغتنامه دهخدا
مسحوقة. [ م َ ق َ ] (ع ص ) تأنیث مسحوق . رجوع به مسحوق و سحق شود.