کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سحسح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سحسح
لغتنامه دهخدا
سحسح . [ س َ س َ ] (ع اِ) ساحت خانه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : و سحساح خطوب و خطر بر ساحة و سحسح ایران متقاطر بودی . (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 676). || (ص ) باران سخت ریز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
صحصح
لغتنامه دهخدا
صحصح . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) پدر قومی از تیم است . (منتهی الارب ).
-
صحصح
لغتنامه دهخدا
صحصح . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) پدر محرز که یکی از بنی تیم اﷲبن ثعلبة است . (منتهی الارب ).
-
صحصح
لغتنامه دهخدا
صحصح . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) موضعی است به بحرین . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
صحصح
لغتنامه دهخدا
صحصح . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) نام مردی است که در عهد رشید در جزیره ای خروج کرد و بر دیار ربیعة دست یافت و رشید کس بجنگ او فرستاد و به سال 171 هَ . ق . بقتل رسید. (ضحی الاسلام ج 3 ص 339).
-
صحصح
لغتنامه دهخدا
صحصح . [ ص َ ص َ ] (ع اِخ ) پدر قومی از طی است . (منتهی الارب ).
-
صحصح
لغتنامه دهخدا
صحصح . [ ص َ ص َ ] (ع ص ) زمین گشاده ٔ هموار. (منتهی الارب ). زمین هموار. (مهذب الاسماء). || باطل از هر چیزی . ج ، صحاصح . (منتهی الارب ).
-
صحصح
لغتنامه دهخدا
صحصح . [ ص ُ ص ُ ] (ع ص ) رجل صحصح ، کهدهد؛ مرد رسا، دانای امور، باریک بین . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
سحساح
لغتنامه دهخدا
سحساح . [ س َ ] (ع ص ، اِ) باران سخت ریزان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : و این داهیه تا سه عام بر خاص و عام متواتر و ساحیه و سحساح خطوب و خطر بر ساحة و سحسح ایران متقاطر بودی . (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 676).