کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سحال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سحال
لغتنامه دهخدا
سحال . [ س ِ ] (ع اِ) لگام . (اقرب الموارد). لگام و چوبی که در دهن بزغاله کنند تا شیر نمکد. (منتهی الارب ).
-
سحال
لغتنامه دهخدا
سحال . [ س ُ ] (ع اِ) آواز که بر سینه ٔ خر گردد وقت بانگ کردن . (منتهی الارب ). آواز که در سینه ٔ خر گردد. (اقرب الموارد).
-
سحال
لغتنامه دهخدا
سحال . [ س ُ ] (ع مص ) بانگ کردن استر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
صهال
لغتنامه دهخدا
صهال . [ ص َ هَْ ها ] (ع ص ) اسپ بابانگ . (منتهی الارب ). شیهه زن .
-
صهال
لغتنامه دهخدا
صهال . [ ص ُ ] (ع اِ) بانگ و فریاد اسپ . (منتهی الارب ). بانگ کردن اسب . (تاج المصادر بیهقی ). شیهه .
-
جستوجو در متن
-
لگام
لغتنامه دهخدا
لگام . [ ل ُ / ل ِ ] (اِ) لجام (به کسر اول معرب لگام است ). دهنه . دهانه لغام . عنان . جوالیقی گوید: اللجام ، معروف و ذکر قوم انه عربی و قال آخرون بل هو معرّب و یقال انه بالفارسیة لغام . (المعرّب ص 300). صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: معروف و صورت آنهادر ...