کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سجلاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سجلاط
/sejellāt/
معنی
۱. (زیستشناسی) [قدیمی] = یاسمین
۲. نوعی پوشش هودج.
۳. جامۀ کتانی نقشونگاردار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سجلاط
لغتنامه دهخدا
سجلاط. [ س َ ج ُ / س ِ ج ُ ] (اِ) به لغت یونانی یاسمین را گویند که یاسمن زرد و یاسمن سفید باشد. (برهان ) (الفاظ الادویه ). در المعرب جوالیقی ص 184 سطر 6 و در منتهی الارب بدین معنی بکسر اول و دوم و تشدید سوم آمده است . رجوع به سجلات شود.
-
سجلاط
لغتنامه دهخدا
سجلاط. [ س ِ ج ِل ْ لا ] (ع اِ) چیزی است از صوف که زنان بر هودج اندازند. (المعرب جوالیقی از فراء). || یا آن جامه ٔ کتان نگارین بر شکل نگار خاتم . (منتهی الارب ) (المعرب ). و فراء گوید:آن جامه ای است کتانی نگار زده که نگارهای آن خاتم را ماند و گمان دا...
-
سجلاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sejellāt ۱. (زیستشناسی) [قدیمی] = یاسمین۲. نوعی پوشش هودج.۳. جامۀ کتانی نقشونگاردار.
-
واژههای همآوا
-
سجلات
لغتنامه دهخدا
سجلات . [ س ِ ج ِ ] (اِ)یاسمن ، و در قاموس سجلاط (به طای حطی ) آورده و ظاهراً معرب کرده اند یا به تای قرشت غلط خوانده اند. (رشیدی ). یاسمین را یاسمن و یاسم و یاس نیز گویند و آن گلی است سپید و خوشبو. (آنندراج ). رجوع به سجلاط شود.
-
سجلات
لغتنامه دهخدا
سجلات . [ س ِ ج ِل ْ لا ] (ع اِ) نوعی از خط عربی . (فهرست ابن الندیم ص 11 و 13).
-
سجلات
لغتنامه دهخدا
سجلات . [ س ِ ج ِل ْ لا ](ع اِ) ج ِ سجل . (اقرب الموارد). رجوع به سجل شود.
-
سجلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سِجِل] [قدیمی] sejellāt ۱. = سجِل۲. خط اسلامی برگرفته از خط کوفی که برای نوشتن اسناد به کار میرفته است.
-
جستوجو در متن
-
یاسمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹یاسم› (زیستشناسی) yāsamin درختچهای زینتی با گلهای زرد، سفید، یا بنفش؛ یاسمن؛ سمن؛ یاس؛ سجلاط.
-
سجلات
لغتنامه دهخدا
سجلات . [ س ِ ج ِ ] (اِ)یاسمن ، و در قاموس سجلاط (به طای حطی ) آورده و ظاهراً معرب کرده اند یا به تای قرشت غلط خوانده اند. (رشیدی ). یاسمین را یاسمن و یاسم و یاس نیز گویند و آن گلی است سپید و خوشبو. (آنندراج ). رجوع به سجلاط شود.
-
سجلاطس
لغتنامه دهخدا
سجلاطس . [ س ِ ج ِل ْ لا طُ ] (معرب ، اِ) نوعی از بساط رومی و کلمه ٔ رومی معرب است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سجلاط شود.
-
سخلات
لغتنامه دهخدا
سخلات . [ س َ ] (اِ) مصحف سجلاط. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گل یاسمن را گویند که یاسمن سفید و کبود باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
گل هاشم
لغتنامه دهخدا
گل هاشم . [ گ ُ ل ِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به زبان شیرازی گلی را گویند که به یاسمین مشهور است و به عربی سجلاط به ضم گویند و به هندی چنبیلی خوانند. || گلی است سفیدو زرد و کبود و شاخ شجر سفید آن اندک پیچدار و برگ آن اندک ریزه ٔ طولانی بسیار لطی...
-
یاسمین
لغتنامه دهخدا
یاسمین .[ س َ ] (اِ) یاسمن . رجوع به یاسمن شود : تا آسمان روشن شود چون سبز گردد بوستان تا بوستان خرم شود چون تازه گردد یاسمین . فرخی .رزمگاه پرمبارز دوست تر دارد ملک ز آنکه باغی پر گل و پر لاله و پر یاسمین .فرخی .بر برگ سپید یاسمین تربرریخت قرابه ٔ م...