کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سجع
/saj'/
معنی
۱. سخن با قافیه گفتن.
۲. (اسم) [قدیمی] بانگ کبوتر.
۳. [جمع: اَسجاع] (ادبی) در بدیع، آوردن کلمات همآهنگ.
〈 سجع متوازن: (ادبی) در بدیع، آوردن کلماتی در آخر جملهها با وزن یکسان، بدون رعایت حرف رَوی، مثل موّاج و نقّاد.
〈 سجع متوازی: (ادبی) در بدیع، آوردن کلمههایی در آخر جملهها که در وزن و رَوی برابر باشند، مثل رزم و بزم، خَلَف و تَلَف.
〈 سجع مُطَرّف: (ادبی) در بدیع، آوردن کلماتی در آخر جملهها که بر یک وزن نباشند اما در حرف رَوی مطابق باشند، مثل گفتار و کردار، مال و آمال، خار و چنار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سخن مقفی، قافیه، کلامموزون
۲. ناله کبوتر
دیکشنری
rhyme, versification
-
جستوجوی دقیق
-
سجع
واژگان مترادف و متضاد
۱. سخن مقفی، قافیه، کلامموزون ۲. ناله کبوتر
-
سجع
لغتنامه دهخدا
سجع. [ س َ ] (ع مص ) بانگ کردن قمری . (دهار). بانگ کردن قمری و آنچه بدان ماند. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن کبوتر. || قصد کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || رفتن براهی . (منتهی الارب ). || نالیدن شتر ماده . (منتهی الارب ) (اقرب المو...
-
سجع
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بانگ کردن کبوتر. 2 - (اِمص .) موزون و مقفی بودن سخن . 3 - کلمات هم آهنگ که در آخر جمله - های یک عبارت می آورند.
-
سجع
دیکشنری عربی به فارسی
شباهت صدا , هم صدايي , قافيه ء وزني يا صدايي
-
سجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] saj' ۱. سخن با قافیه گفتن.۲. (اسم) [قدیمی] بانگ کبوتر.۳. [جمع: اَسجاع] (ادبی) در بدیع، آوردن کلمات همآهنگ.〈 سجع متوازن: (ادبی) در بدیع، آوردن کلماتی در آخر جملهها با وزن یکسان، بدون رعایت حرف رَوی، مثل موّاج و نقّاد.&lang...
-
سجع
دیکشنری فارسی به عربی
ايقاع
-
واژههای مشابه
-
سجع وقافیه
دیکشنری فارسی به عربی
متر
-
علم سجع
دیکشنری فارسی به عربی
متري
-
اقتضای سجع
واژهنامه آزاد
لزوم استفاده از کلمات هماهنگ در آخر جمله ها
-
سجع و قافیه
فرهنگ گنجواژه
وزن شعر.
-
واژههای همآوا
-
سجا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sajā) (عربی) (در گیاهی) گیاهی که برگ آن مانند ترب است و گل آن سرخ و شبیه گلنار است .
-
سجا
لغتنامه دهخدا
سجا. [ س َ ] (اِ) عنوان کتاب و نامه . (برهان )(غیاث ) (آنندراج ). || و در عربی بمعنی دوام و سکون باشد. (برهان ). || چیزی که بر نامه پیچند، و آن نیز به «حا»ی مهمله است نه بجیم معجمه و عربی است نه پارسی . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
سجا
لغتنامه دهخدا
سجا. [ س َ ] (اِخ ) نام چاهی است و شجا نیز گفته اند و گفته اند آبی است بنی الاضبط را و گفته اند بنی قواله راست و آن چاهی دورتک و گواراآب است و گفته اندآبی است بنجد بنی کلاب را و ابوزیاد گفت سجا از آبهای بنی وبرةبن الاضبطبن کلاب است . (از معجم البلدان...