کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سجاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سجاف
/sejāf/
معنی
۱. پارچه یا نوار باریکی که در حاشیۀ لباس بدوزند؛ فراویز؛ فرویز.
۲. درز جامه.
۳. [قدیمی] پردهای که بر در آویزان کنند.
۴. [قدیمی] شکاف بین پرده؛ فرجۀ بین دو پرده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جلباب، طراز، فراویز، درزجامه، شکاف (پرده)
دیکشنری
crack, lining, suture
-
جستوجوی دقیق
-
سجاف
واژگان مترادف و متضاد
جلباب، طراز، فراویز، درزجامه، شکاف (پرده)
-
سجاف
لغتنامه دهخدا
سجاف . [ س ِ ] (ع اِ) آنچه بر اطراف جامه دوزند. (آنندراج ) (غیاث ). پروز. (صحاح الفرس ). کرانه ٔ جامه . (ناظم الاطباء) : جسم رخت است جواهر عرض آن الوان ستر آن جمله محیط است و سجاف است مدار. نظام قاری (دیوان ص 12).سجاف دامنش چاک دل چاک گریبانش شکاف کن...
-
سجاف
لغتنامه دهخدا
سجاف . [ س ِ ] (ع اِ) کرانه و جانب پرده . || پرده . (منتهی الارب ). پرده و ستر. پرده و حجاب . (ناظم الاطباء). پوشش . لحاف : کی توان حق گفت جز زیرلحاف با چو تو خشم آور آتش سجاف . مولوی .هم عرق کرده ز بسیاری لحاف سر ببسته رو کشیده درسجاف . مثنوی .رجوع ...
-
سجاف
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) پارچة باریکی که در حاشیه جامه دوزند.
-
سجاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sejāf ۱. پارچه یا نوار باریکی که در حاشیۀ لباس بدوزند؛ فراویز؛ فرویز.۲. درز جامه.۳. [قدیمی] پردهای که بر در آویزان کنند.۴. [قدیمی] شکاف بین پرده؛ فرجۀ بین دو پرده.
-
سجاف
دیکشنری فارسی به عربی
جناح , حضن , قائمة
-
سجاف
لهجه و گویش تهرانی
درز لباس،درز:تو سجاف کوچه گم شد.
-
واژههای مشابه
-
سجاف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حدود
-
درز و سجاف
فرهنگ گنجواژه
محل اتصال دوخت.
-
جستوجو در متن
-
فراویز
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (اِ.) فرویز، پروز؛ سجاف ، سجاف لباس .
-
edging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لبه، لبه گذاری، طره، سجاف
-
hem
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هام، سجاف، لبه، سبحاف اهم، لبه دار کردن، تمجمج کردن، احاطه کردن، حاشیه دار کردن، سجاف کردن، کناره دار کردن، سینه صاف کردن
-
hems
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هام، سجاف، لبه، سبحاف اهم، لبه دار کردن، تمجمج کردن، احاطه کردن، حاشیه دار کردن، سجاف کردن، کناره دار کردن، سینه صاف کردن