کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ستیه
لغتنامه دهخدا
ستیه . [ س ِ ] (اِمص ) جنگ و خصومت . (آنندراج ). ستیز. (رشیدی ). رجوع به ستیز شود.
-
واژههای همآوا
-
سطیح
لغتنامه دهخدا
سطیح . [ س َ ] (اِخ ) نام قلعه ای از قلاع خیبر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
سطیح
لغتنامه دهخدا
سطیح . [ س َ ] (اِخ ) نام کاهنی در عرب جاهلی که در بدن او استخوانی جز استخوان سر نبود و مسایل را از پیش خبر میداد و کلمات خود را مسجع میگفت از گفتار اوست : عالم الخفیه و غافرالخطیئة انک لذوالهدیها لصحیفة الهندیة و الصعدة البهیة فانت خیرالبریة. (از سب...
-
سطیح
لغتنامه دهخدا
سطیح . [ س َ ] (ع ص ) کشته ٔ درازافتاده و ستان خفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آنکه در برخاستن بطی ٔ بود از جهت ضعف و برجاماندگی . || (اِ) توشه دان که از چرم ساخته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بامداد. (مهذب الاسماء).
-
سطیح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] satih ۱. منبسط؛ پهنشده.۲. درازکشیده؛ ستانخفته.۳. آنکه به علت ضعف یا بیماری بهکندی از جا برخیزد.
-
جستوجو در متن
-
یحیی صوفی
لغتنامه دهخدا
یحیی صوفی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن جعفربن علی کذاب ، از سادات حسینیه ٔ قم است . صاحب تاریخ قم آرد: پسران جعفربن علی الکذاب از بریهه میراث گرفتند.چون بریهه به قم وفات یافت ایشان به قم آمدند و ترکه ٔ او برداشتند... و یحیی صوفی به قم اقامت کرد و به می...