کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستیز گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ستیز گرفتن
لغتنامه دهخدا
ستیز گرفتن . [ س ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خصومت کردن . جنگ آغازیدن : همان با خردمند گیرد ستیزکند دل ز نادانی خویش تیز. فردوسی .با قضا پنجه مزن ای تند و تیزتا نگیرد هم قضا با تو ستیز.مولوی .
-
واژههای مشابه
-
ستیز کردن
واژگان مترادف و متضاد
مجادله کردن، پرخاش کردن، جدال کردن، پیکار کردن، خصومت ورزیدن، معارضه کردن، کشمکش کردن، منازعه کردن، نبرد کردن
-
ستیز کردن
لغتنامه دهخدا
ستیز کردن . [ س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدال کردن . لجاج کردن . خصومت . منازعت . نزاع . مناقشه : چو چیره شدی بی گنه خون مریزمکن با جهاندار یزدان ستیز. فردوسی .بهنگام ، کردن ز دشمن گریزبه از با تن خویش کردن ستیز. فردوسی .یکی کرد بر پادشاهی ستیزبدشمن سپر...
-
هم ستیز
لغتنامه دهخدا
هم ستیز. [ هََ س ِ ] (ص مرکب ) هم نبرد. هم سپر. هم آورد : دل و چشم بددل به راه گریزدلیران شده مرگ را هم ستیز. اسدی .شد آوازه بر درگه شاه تیزکه هاروت با زهره شد هم ستیز.نظامی .
-
باطل ستیز
لغتنامه دهخدا
باطل ستیز. [ طِ س ِ ] (نف مرکب ) بر باطل ستیزنده . که نه بر حق ستیزد. آنکه جنگ به ناحق کند. (آنندراج ) : ز حق دشمنی چند باطل ستیزببین چون کند حق ز باطل گریز.نظامی (از آنندراج ).
-
ستیز کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ستیزهکار› [قدیمی] setizkār ۱. جنگجو.۲. سرکش.۳. کسی که کارش ستیزه است؛ ناسازگار.
-
ستیز کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹ستیزهکاری› [قدیمی] setizkāri عمل و حالت ستیزهکار.
-
هم ستیز
دیکشنری فارسی به عربی
مثير للجدل
-
abolitionist feminism
فمینیسم بردگیستیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] از نظریههای عمدۀ فمینیسم قرن نوزدهم که مبارزه برای رهایی زنان را با مبارزه برای آزادسازی سیاهان از بردگی همسو میدانست
-
antiparty parties
احزاب حزبستیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] احزابی که برای مخالفت با سیاستهای احزاب سنتی از قوانین مجلس سرپیچی میکنند و بر بسیج مردمی تأکید دارند
-
جنگ و ستیز
فرهنگ گنجواژه
درگیری.
-
جستوجو در متن
-
صلحاً
لغتنامه دهخدا
صلحاً. [ ص ُ حَن ْ ] (ع ق ) اشغال مکانی را از روی سازش مقابل عنوة. گرفتن چیزی را از کسی به رضامندی بدون جنگ و ستیز. انجام کاری با رضایت خاطر.
-
دار و گیر
لغتنامه دهخدا
دار و گیر. [ رُ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) امر از داشتن و گرفتن . || جاه وجلال و شوکت . (ناظم الاطباء). کرّ و فرّ : یکی حمله بردند بر سان شیربدان لشکر گشن با دار و گیر. فردوسی . || فرماندهی . (ناظم الاطباء). ریاست . (غیاث ). || خودنمایی و تکبر. (ناظم ا...