کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستون بدهکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
post pit
ستونچال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گودالی که دراصل برای قرار دادن تهستون ایجاد میشده است
-
vacuum column
ستون خلأ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] برج تقطیری که در فشار کمتر از فشار جوّ کار میکند متـ . برج خلأ vacuum tower
-
columned
ستوندار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دارای ستون
-
roof pillar, door pillar
ستون سقف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هریک از ستونهای سهگانۀ جلو و وسط و عقب که سازۀ اصلی بدنۀ خودرو را تشکیل میدهند و سقف بر روی آنها نصب میشود
-
C-pillar, rear pillar, C-post
ستون عقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ستونی در انتهای خودرو که قاب شیشۀ عقب به آن متصل است و در نگهداری سقف نقش دارد
-
ستون فقرات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← ستون مهرهها
-
short column
ستون کوتاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] ستونی که نسبت ارتفاع به ابعاد مقطع آن در مقایسه با ستونهای لاغر کم و خمیدگی آن براثر نیروهای محوری ناچیز باشد
-
lava column
ستون گدازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ستونی از گدازۀ سیال یا جامدشده در مجرای آتشفشانی
-
slender column
ستون لاغر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] ستونی که نسبت ارتفاع به ابعاد مقطع آن زیاد باشد
-
capillary column, open tubular column
ستون مویین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] لولهای بلند و باریک به طول صد متر با قطر 2/0 تا 5/0 میلیمتر که از آن در سوانگاری گازی استفاده میکنند
-
B-pillar, centre pillar, B-post
ستون وسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ستونی که در وسط خودرو بین دو در قرار دارد و سقف را بر روی رکاب نگه میدارد
-
bow arm
دست ستون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] دستی که در هنگام تیراندازی کمان را نگه میدارد متـ . دست کمان bow hand
-
چهل ستون
فرهنگ فارسی معین
(چِ هِ. سُ) (ص مر.) 1 - عمارتی که چهل ستون داشته باشد. 2 - بنایی که دارای ستون ها بسیار باشد.
-
ستون فقرات
فرهنگ فارسی معین
( ~ فَ قَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) ستون مهره ها، تیرة پشت . ستونی مرکب از 33 قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم در پشت انسان قرار دارند.
-
درخت ستون
لغتنامه دهخدا
درخت ستون . [ دِ رَ ت ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دار. (یادداشت مرحوم دهخدا) : چرا می نگری پاره ٔ خاشاک که در چشم دیگریست و آن درخت ستون که در چشم تست نمی بینی . (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 76).