کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستوردان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ستوردان
/soturdān/
معنی
جای ستوران؛ ستورجای؛ اسطبل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ستوردان
لغتنامه دهخدا
ستوردان . [ س ُ ] (اِ مرکب ) اصطبل . (آنندراج ) : زحل دلالت دارد بر سردابها و ستوردانها. (التفهیم ).
-
ستوردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] soturdān جای ستوران؛ ستورجای؛ اسطبل.
-
جستوجو در متن
-
مبعر
لغتنامه دهخدا
مبعر. [ م َ ع َ / م ِ ع َ ] (ع اِ) چرب روده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جای بعر. ج ، مباعر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای پشکل و بعر. (ناظم الاطباء). جای خروج پشکل از هر نوع چارپای . (از محیطالمحیط). جایگاه پشک رهگذار. (یادداشت به...
-
دامپزشک
لغتنامه دهخدا
دامپزشک . [ پ ِ زِ ] (اِ مرکب ) بیطار. (از لغات مصوب فرهنگستان ). ستورپزشک (در پهلوی ). آنکه چهارپایان بیمار اهلی را درمان کند. چه ، دام در فارسی به معنی جانور اهلی میباشد. دامپزشک را فرهنگستان بجای بیطار که چهارپایان اهلی را درمان کند قرار داده است ...