کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سته ماندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسماء سته
لغتنامه دهخدا
اسماء سته . [ اَ ءِ س ِت ْ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شش اسم اند که اِعراب آنها بحروف است (رفع بواو، نصب بالف و جر بیاء) و این شش اسم عبارت است از: اب ، اخ ، حم ، هن ، فم ، ذو.تبصره ٔ 1- ذو در صورتی مُعْرَب بحروفست که معنی آن صاحب باشد و اگر...
-
اصحاب ستة
لغتنامه دهخدا
اصحاب ستة. [ اَ ب ِ س ِت ْ ت َ ] (اِخ ) شش تن از صحابه بودند که عمر در بستر مرگ به آنان وصیت کرد خلیفه ٔ پس از وی را تعیین کنند. رجوع به اصحاب شوری ̍ شود.
-
حرکات سته
لغتنامه دهخدا
حرکات سته . [ ح َ رَ ت ِ س ِت ْ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکات قوافی شود.
-
ستة عشر
دیکشنری عربی به فارسی
شانزده , شماره شانزده , شانزدهمين
-
shot berry
ستۀ ساچمهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ستۀ بسیار ریز انگور که به اندازۀ طبیعی رشد نکرده و بهطور معمول بدون بذر است
-
اصحاب صحاح سته
لغتنامه دهخدا
اصحاب صحاح سته . [ اَ ب ِ ص ِ ح ِ س ِت ْ ت َ ] (اِخ ) غیر از عبداﷲ دارمی ، شش تن دیگر را که در اصحاب صحاح سبعه ذکر شد اصحاب صحاح سته خوانند. (از ریحانة الادب ). رجوع به اصحاب صحاح سبعه شود.
-
اصحاب کتب سته
لغتنامه دهخدا
اصحاب کتب سته . [ اَ ب ِ ک ُ ت ُ ب ِ س ِت ْ ت َ ] (اِخ ) رجوع به اصحاب صحاح سته شود.
-
جستوجو در متن
-
اصبحی
لغتنامه دهخدا
اصبحی . [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ مالک بن انس بن مالک بن ابی عامربن عمروبن حرث بن غیمان یا عثمان بن جثیل یا خثیل بن عمربن حرث ، ملقب به ذواصبح بسال 90یا 93 یا 94 یا 95 هَ . ق . پس از سه سال ماندن در شکم مادر متولد شد و فقه را از ربیعه فقیه مدینه بیا...
-
ششدر
لغتنامه دهخدا
ششدر. [ ش َ / ش ِ دَ ] (ص مرکب ) هرچیز که دارای شش در باشد. (ناظم الاطباء). دارای ابواب سته . که شش در، او را باشد. (یادداشت مؤلف ). || که شش جهت او را باشد. (از ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) شش جهت را نیز گویند. (برهان ). || گاهی لفظ ششدر کنایه باشد...
-
رنج
لغتنامه دهخدا
رنج . [ رَ ] (اِ) محنت . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زحمت . مشقت . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). کُلْفَت . (مهذب الاسماء) (دهار). تعب . عناء. سختی ناشی از کار و کوشش . تعب که در کار برند : آنچه با رنج یافتی ّ و به ذل تو به آسانی از گزافه ...