کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستم پیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ستم آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] setam[']ābād ۱. جایی که ظلم و ستم بسیار باشد.۲. [مجاز] دنیا.
-
ستم آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] setam[']āmiz ۱. آمیخته به ظلم و ستم.۲. (صفت) ظالم؛ بیرحم.
-
ستم اندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] setam[']andiš مردمآزار؛ ستمکار.
-
ستم پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) setamparvar ۱. کسی که ظالم را حمایت کند و ظلم و ستم را رواج دهد.۲. ظالم؛ ستمکار.
-
ستم شکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] setamšekan کسیکه مانع ظلم و ستم شود.
-
ستم کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) setamke(a)š کسیکه تحمل ظلم و ستم کند.
-
ستم کشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) setamke(a)šide کسی که به او ظلم و ستم شده؛ مظلوم؛ ستمدیده.
-
ستم کیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] setamkiš ظالم؛ ستمگر.
-
ستم گستر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] setamgostar ۱. کسی که ظلم و ستم را رواج دهد.۲. ستمپرور؛ ظالم؛ ستمگر.
-
ستم کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أجحَفَ
-
ستم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استبد
-
ستم کِش
لهجه و گویش تهرانی
مظلوم
-
ستم ستیزی
واژهنامه آزاد
مبارزه با ظلم و ستم
-
دفع ستم کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
يمين
-
ستم کردن بر
دیکشنری فارسی به عربی
اضطهد