کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سترة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سترة
معنی
جارچي , اعلا م کننده , علا مت گذار (در جاده) , هر چيز قرمز ومشتعلي , نوعي کت پشمي ياابريشمي ورزشي , ژاکت مخصوص ورزش , ژاکت , نيمتنه , پوشه , جلد , کتاب , جلد کردن , پوشاندن , درپوشه گذاردن , نيام , پيراهن بي استين يا با استين که مرد وزن ميپوشيده اند , بلوزيا کت کوتاه کمربند دار , کت کوتاه سربازان انگليس , پوشش
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سترة
لغتنامه دهخدا
سترة. [ س ُ رَ ] (ع اِ) پوشش و آنچه بدان خود را از چیزی بپوشند. (منتهی الارب ). پرده . (مهذب الاسماء). پوشش ولی غلبه یافته است بر آنچه نمازگزار آن را جلو خویش نهد اعم از تازیانه یا عصا و غیر ذلک خواه آن چیز تمام جسم او را بپوشاند یا نپوشاند. (اقرب ال...
-
سترة
لغتنامه دهخدا
سترة. [ س ُ رَ ] (معرب ، اِ) مرادف سدره و سترة دخیل است . قبایی است که از پشت چاک خورده باشد و مجمع علمی دمشق کلمه ٔ «الفروج » را مقابل آن وضع کرده است . (متن اللغة). رجوع به سدره شود.
-
سترة
دیکشنری عربی به فارسی
جارچي , اعلا م کننده , علا مت گذار (در جاده) , هر چيز قرمز ومشتعلي , نوعي کت پشمي ياابريشمي ورزشي , ژاکت مخصوص ورزش , ژاکت , نيمتنه , پوشه , جلد , کتاب , جلد کردن , پوشاندن , درپوشه گذاردن , نيام , پيراهن بي استين يا با استين که مرد وزن ميپوشيده اند ...
-
واژههای مشابه
-
ستره
فرهنگ فارسی معین
(سُ رِ یا رَ) [ ع . ] (اِ.) آن چه که بدان پوشیده شوند. ج . بستر.
-
ستره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سترَة، جمع: سُتَر] [قدیمی] sotre آنچه خود را با آن میپوشانند؛ پوشش.
-
ستره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استره› [قدیمی] sotore تیغی که با آن موهای سر و صورت را میتراشند؛ تیغ سرتراشی.
-
واژههای همآوا
-
سطرة
لغتنامه دهخدا
سطرة. [ س ُ رَ ] (ع اِ) آرزو. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). راجعت فلانا و لم یساعد سطرتی ؛ ای اُمنیتی . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
علا مت گذار (در جاده)
دیکشنری فارسی به عربی
سترة
-
هر چیز قرمز ومشتعلی
دیکشنری فارسی به عربی
سترة
-
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی
دیکشنری فارسی به عربی
سترة
-
ژاکت مخصوص ورزش
دیکشنری فارسی به عربی
سترة
-
درپوشه گذاردن
دیکشنری فارسی به عربی
سترة