کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ستا
/sa(e)tā/
معنی
= اوستا
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: ستود
بن حال: ستا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ستا
فرهنگ نامها
(تلفظ: setā) (در قدیم) (در موسیقی ایران) از الحان قدیم ایرانی ؛ نوعی ساز قدیمی شبیه سه تار ؛ (در آئین زرتشتی) اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان) .
-
ستا
لغتنامه دهخدا
ستا. [ س َ ] (ع اِ) تار جامه ، لغتی است در سَدی ̍. (منتهی الارب ). رجوع به سَدی ̍ شود. || (اِمص ) احسان و نیکویی . (منتهی الارب ).
-
ستا
لغتنامه دهخدا
ستا. [ س َ / س ُ ] (اِخ ) بمعنی استا است که تفسیر زند و پازند باشد و آن کتاب مغان است در احکام آتش پرستی از تصنیفات زردشت . (برهان ) : بزند و ستا اندرون زردهشت که بنمود هرگونه نرم و درشت . فردوسی .رجوع به اوستا و رجوع به مزدیسنا و... معین ص 117 شود.
-
ستا
لغتنامه دهخدا
ستا. [ س ِ ] (اِمص ) ستایش و ستودن است که از دعا و ثنا و شکر و نعمت باشد. (برهان ) (اوبهی ) : چه گر من همیشه ستاگوی باشم ستایم نباشد نکو جز بنامت . رودکی .خود را دلیل عزت و اسیر شوکت و رهین منت بیگانه نساخت و ثنا و ستا گوی او در بزم بذل مواهب ... (تر...
-
ستا
فرهنگ فارسی معین
(سَ) 1 - (اِمص .) ستایش . 2 - (ص فا.) در ترکیب به معنی «ستاینده » آید: خودستا.
-
ستا
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا سُ) (اِ.) مخفف اوستا.
-
ستا
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِمر.) تنبوری که سه تار داشته باشد.
-
ستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ اوستا] [قدیمی] sa(e)tā = اوستا
-
ستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ سهتار] ‹سهتا› (موسیقی) [قدیمی] setā ۱. نوعی ساز شبیه سهتار: ◻︎ ستای باربد دستان همیزد / به هشیاری ره مستان همیزد (نظامی۲: ۲۸۷).۲. از الحان قدیم ایرانی.
-
ستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ سه تا] setā ۱. سهلا.۲. [قدیمی] نوعی خیمه.
-
ستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ سهتا] setā ۱. سه عدد.۲. [قدیمی] = ثلاثه 〈 ثلاثۀ غساله
-
ستا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ ستودن و ستاییدن) ‹ستای› setā ۱. = ستودن۲. [قدیمی] ستاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خودستا، ◻︎ ستایشت بهحقیقت ستایش خویش است / که آفتابستا چشم خویش را بستود (مولوی۲: ۳۲۵).۳. (اسم مصدر) [قدیمی] ستایش؛ مدح؛ ثنا.
-
واژههای مشابه
-
کالتانی ستا
لغتنامه دهخدا
کالتانی ستا. [ س ِت ْ تا ] (اِخ ) شهری است به سیسیل در سالسو دارای 60000 تن سکنه و مرکز استخراج گوگرد است .
-
بهستا
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh setā) بهترین ستایش کننده .