کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبیل دسته جاروئی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سبیل اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sabilollāh ۱. آنچه در راه خدا بذل کنند.۲. هر کار نیکی که در راه خدا انجام دهند،مانند جهاد، طلب علم، حج.۳. هر کار خیری که خداوند امر فرموده.
-
باج سبیل
دیکشنری فارسی به عربی
ابتزاز
-
باج سبیل
لهجه و گویش تهرانی
حق سکوت،تلکه
-
سبیل آویزان
لهجه و گویش تهرانی
برآشفته و ناراحت
-
سبیل دوگلاسی
لهجه و گویش تهرانی
سبیل نازک از نام دوگلاس فربنکز(هنرپیشه)
-
سبیل کلفت
لهجه و گویش تهرانی
دارای سبیل انبوه ،قوی،لات
-
سبیل گنده
لهجه و گویش تهرانی
سبیل تا زیر دهن
-
سبیل هیتلری
لهجه و گویش تهرانی
سیبیل مربع زیر بینی
-
سر سبیل
لهجه و گویش تهرانی
سیبل ها
-
سگ سبیل
لهجه و گویش تهرانی
سبیل پر پُشت، سبیل کلفت.
-
تار سبیل
لهجه و گویش تهرانی
موی سبیل که گرو می گذاشته اند
-
شاخِ سبیل
لهجه و گویش تهرانی
موی سیبیل ،نوک سیبیل
-
فی سبیل ا
لغتنامه دهخدا
فی سبیل ا. [ س َ لِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) در راه خدا. محض رضای خدا. (یادداشت مؤلف ) : بجای گندم و جو او همی دهد زر و سیم به آشنا و به بیگانه فی سبیل اﷲ.سوزنی .
-
اِخلاءُ سَبيلٍ بِکَفَالَة
دیکشنری عربی به فارسی
آزادي به قيد ضمانت
-
علي سبيل الاستعلام
دیکشنری عربی به فارسی
جهت (كسب) اطلاع