کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبک سار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سبک روحی
لغتنامه دهخدا
سبک روحی . [ س َ ب ُ ] (حامص مرکب ) کمال تعلق . (غیاث ) (آنندراج ) : رخ از باغ سبکروحی نسیمی دهان از نقطه ٔ موهوم میمی . نظامی . || بلطافت سخن گفتن . (غیاث ) (آنندراج ). || شادمانی . نشاط : زآن حبه ٔ خضرا خور کز روی سبکروحی هرکو بخورد یک جو بر سیخ زن...
-
سبک رود
لغتنامه دهخدا
سبک رود. [ س َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از توابع ولوپی از دهات سوادکوه مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو).
-
سبک ریش
لغتنامه دهخدا
سبک ریش . [ س َ ب ُ ] (ص مرکب ) تنک ریش . آنکه ریش تنک دارد نه انبوه : سناط [ س ِ / س َ ]؛ کوسه ای که ریش نباشد آن را، یا مرد سبک ریش در رخسار، یا آنکه ریش بر زنخ آن باشد نه بر عارض . (منتهی الارب ). زِبْرِقان . اَمْلَط. اَمْرَط. اَخْرَط. (منتهی الار...
-
سبک سایه
لغتنامه دهخدا
سبک سایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) کنایه از کم بقا و بی ثبات و گذرنده . (برهان ). کنایه از کم بقا و کم عمر و بی ثبات . (انجمن آرا) (آنندراج ) : ای ز شب وصل گرانمایه تروز علم صبح سبک سایه تر. نظامی .اگرچه زین فلک آب رنگ و آتش بارچو باد و خاک س...
-
سبک سر
لغتنامه دهخدا
سبک سر. [ س َ ب ُ س َ ] (ص مرکب ) مخفف سبکسار. بی مغز و بی وقار و کم مایه . (آنندراج ). فرومایه . (غیاث ). نادان . کم خرد : برهّام گفت این بد ناهمال دلیر و سبک سر مرا بود خال . فردوسی .کسی را کجا چون تو کهتر بودز دشمن بترسد سبک سر بود. فردوسی .سر مرد...
-
سبک سری
لغتنامه دهخدا
سبک سری . [ س َ ب ُ س َ ](حامص مرکب ) حماقت و فرومایگی . (غیاث ) (آنندراج ).
-
سبک سنگی
لغتنامه دهخدا
سبک سنگی . [ س َ ب ُ س َ ] (حامص مرکب ) جلفی . نادانی . سبکسری : جز این هرچه در خارش آرد قلم سبک سنگیی باشد از بیش و کم .نظامی .
-
سبک سیر
لغتنامه دهخدا
سبک سیر. [ س َ ب ُ س َ /س ِ ] (ص مرکب ) مرادف سبک رکاب . (آنندراج ). تندرو. تیزرو: ذروع ؛ اسب و اشتر سبک سیر فراخ گام . (منتهی الارب ). فرس ذریع؛ اسپی سبک سیر. (منتهی الارب ) : کلک سبک سیراوست از پی اصلاح ملک از حبشه سوی روم تیزرونده نوند. سوزنی (دیو...
-
سبک طبع
لغتنامه دهخدا
سبک طبع.[ س َ ب ُ طَ ] (ص مرکب ) کنایه از ظریف . (آنندراج ). شادمان و خرسند و خوشحال . (ناظم الاطباء) : همواره همی باش سبک طبع و خوش ایام با مطرب و قوال سبک طبع و خوش آواز.میرمعزی (ازآنندراج ).
-
سبک عقل
لغتنامه دهخدا
سبک عقل . [س َ ب ُ ع َ ] (ص مرکب ) تنک خرد. سخیف . بی خرد. کم عقل .
-
سبک عقلی
لغتنامه دهخدا
سبک عقلی . [ س َ ب ُ ع َ ] (حامص مرکب ) تنک خردی . سخافت . کم عقلی .
-
سبک عنان
لغتنامه دهخدا
سبک عنان . [ س َ ب ُ ع ِ ] (ص مرکب ) بمعنی سبک رو که کنایه از تند و تیز براه رونده و جلدرفتار و شتاب رو باشد. (برهان ). تند و تیز. (انجمن آرا). شتاب رو. (رشیدی ). تیزرفتار. (غیاث ). مرادف سبکپای . (آنندراج ). جلد و چابک . (ناظم الاطباء). سبک سیر : دی...
-
سبک فهم
لغتنامه دهخدا
سبک فهم . [ س َ ب ُ ف َ ] (ص مرکب / نف مرکب ) تیزخاطر. فَهِم : اَحْوَذّی ؛ مرد سبک فهم و تیزخاطر. (منتهی الارب ).
-
سبک قدر
لغتنامه دهخدا
سبک قدر. [ س َ ب ُ ق َ ] (ص مرکب ) سبکسر و کم قدر. (ناظم الاطباء).
-
سبک گام
لغتنامه دهخدا
سبک گام . [ س َ ب ُ ] (ص مرکب ) تیزرو و مسافر سریعالسّیر. (ناظم الاطباء) : روزی صیادان پیلی وحشی گرفتند از این سبک گامی ، گران انجامی ، بادپایی . (سندبادنامه ص 56).