کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبک خوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبک خوار
لغتنامه دهخدا
سبک خوار. [ س َ ب ُ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه به حرص و تندی و شتاب خورد: لَعْوَس ؛ مرد سبک خوار و حریص . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
سبک بار و سبک بال
فرهنگ گنجواژه
آسوده
-
light breeze
نسیم سبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بادی با سرعت 4 تا 6 گره در مقیاس باد بوفورت متـ . عدد بوفورت 2 Beaufort number 2
-
ultralight
فوقِسبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← هواگَرد فوقِسبک
-
lightplane
هواپیمای سبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← هواگَرد سبک
-
light aircraft
هواگَرد سبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَردی با وزن بیشینۀ برخاست کمتر از 5670 کیلوگرم متـ . هواپیمای سبک lightplane
-
قطار سبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← قطار سبک شهری
-
low comedy
کمدی سبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نوعی کمدی که در آن طرح داستان و گفتوگوها در نهایت خامدستی تنظیم شده است و در آن از حرکات وقیح و گفتار خلاف ادب و نزاکت بسیار استفاده میشود
-
soft drug
مواد سبک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مواد اعتیادآوری که میزان آسیبزایی آنها کم است
-
سبک هنری
فرهنگ واژههای سره
سایاگ هنر
-
سبک آمدن
لغتنامه دهخدا
سبک آمدن . [ س َ ب ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) زود آمدن . با سرعت آمدن : انتظار نان ندارد مرد سیرکه سبک آید وظیفه یا که دیر.مولوی .
-
سبک خاستن
لغتنامه دهخدا
سبک خاستن . [ س َ ب ُ ت َ ] (مص مرکب ) بسهولت و نرمی از بستر خواب برخاستن : یک روز سبک خیزد شاد و خوش و خندان پیش آید و بردارد مهر از در و بندان .منوچهری .
-
سبک رفتن
لغتنامه دهخدا
سبک رفتن . [ س َ ب ُ رَ ت َ] (مص مرکب ) آرام رفتن . با تأنی رفتن : سبک ، رفت و جامه از او درکشیدجگرگاه شاه جهان بردرید.فردوسی .
-
سبک کردن
لغتنامه دهخدا
سبک کردن . [ س َ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخفیف . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (دهار).- سبک کردن راه ؛ آسان کردن راه . (آنندراج ): مرا و شما را سبک راه کردبما این ره دور کوتاه کرد. نظامی (از آنندراج ).- سبک کردن سخن ؛ تخفیف در کلام : و گروهی ازبهر س...