کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبوی
لغتنامه دهخدا
سبوی . [ س َ ] (اِ) ظرف سفالین یا غیر آن که آب در آن کنند یا غیر آن . (اوبهی ). رجوع به سبو شود.
-
واژههای همآوا
-
صبوی
لغتنامه دهخدا
صبوی . [ ص َ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به صبا.
-
جستوجو در متن
-
قله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) سبوی بزرگ .
-
دوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دورک، دورق› [قدیمی] dure سبوی بزرگ که دو دسته دارد.
-
سبوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ سبو] [قدیمی] sabuče سبوی کوچک؛ کوزۀ کوچک.
-
سبوچه
لغتنامه دهخدا
سبوچه . [ س َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) سبوی خرد. (آنندراج ). سبوی کوچک . (ناظم الاطباء).
-
کلیزه
فرهنگ فارسی معین
(کَ زِّ) (اِ.) سبوی آب .
-
غولین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qulin ۱. کوزۀ دودسته.۲. سبوی دهانگشاد.
-
چلح
واژهنامه آزاد
ظرف روغن- دبّه روغن- سبوی روغن
-
وغنة
لغتنامه دهخدا
وغنة. [ وَ ن َ ] (ع ص ، اِ) سبوی فراخ . جُب ّ یعنی چاه فراخ ، و در قاموس آمده است : حُب ، یعنی سبوی فراخ . (از اقرب الموارد).
-
مقره
واژگان مترادف و متضاد
۱. قرقرهچینی و عایق ۲. حوض کوچک ۳. سبوی کوچک
-
صمقة
لغتنامه دهخدا
صمقة. [ ص َ م َ ق َ ] (ع ص ، اِ) شیر بی مزه . || سبوی سطبر. (منتهی الارب ).
-
شقیط
لغتنامه دهخدا
شقیط. [ ش َ ] (ع اِ) سبوی سفالین یا هر آوند سفالین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).