کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبوسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سبوسه
/sa(o)buse/
معنی
= سپوسه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bran, larva
-
جستوجوی دقیق
-
سبوسه
لغتنامه دهخدا
سبوسه . [ س ُ س َ / س ِ ] (اِ) خشکی باشد مانند سبوس که به سبب یبوست مزاج در سر آدمی پیدا شود و آن را بعربی حَزازة گویند. (برهان ). سپیده هائی که گاه شانه کردن از سر ریزد: تبریه ؛ سبوسه ٔ سر. (منتهی الارب ) : خرشف کنگر تقویت باه و دفع شپش و سبوسه را م...
-
سبوسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sa(o)buse = سپوسه
-
جستوجو در متن
-
سپوسک
لغتنامه دهخدا
سپوسک . [ س َ س َ ] (اِ) نوعی از آش . || سبوسه . (ناظم الاطباء). رجوع به سبوسه شود.
-
sawdust
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاک اره، پوشال، سبوسه
-
snout beetle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوسک سوسک، سبوسه
-
scurfs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
scurfs، شوره سر، سبوسه، پوسته، وازده اجتماع، سعفه
-
سپوسه
فرهنگ فارسی معین
(سُ یا سَ س ) (اِ.) = سبوسه : 1 - پوست آرد نشدة جو یا گندم . 2 - شورة سر آدمی . 3 - خاک اره .
-
ابریه
لغتنامه دهخدا
ابریه . [ اِ ی َ ] (ع اِ) سبوسه ٔ سر. حزاز. هبریه . شوره . || پنبه کستک [ کذا ]. (مهذب الاسماء).
-
تبریه
لغتنامه دهخدا
تبریه . [ ت ِ ی َ ] (ع اِ) سبوسه ٔ سر. (منتهی الارب ) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء).
-
سکبة
لغتنامه دهخدا
سکبة. [ س َ ک َ ب َ ] (ع اِ) سبوسه ٔ سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
scurf
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکارلت، شوره سر، سبوسه، پوسته، وازده اجتماع، سعفه، سفیدک زدن، با شوره پوشاندن، زدودن
-
کرش
لغتنامه دهخدا
کرش . [ ک َ ] (اِ) چرک و ریم اندام . (ناظم الاطباء) (برهان ). رجوع به کرس ، کرسه و کرسنه شود. || سبوسه در پوست اندام . (ناظم الاطباء).
-
نخالی
لغتنامه دهخدا
نخالی . [ ن ُ ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب است به نخاله که سپوس باشد. (سمعانی ). سبوسه ای . سپوسه ای : علامت این علت خارش بود در مثانه ... و رسوبی نخالی باشد در بُن شیشه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
وبغ
لغتنامه دهخدا
وبغ. [ وَ ب ِ ] (ع ص ) آنکه سرش سپوسه ناک باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).|| (رأس ...) سر سبوسه ناک . (ناظم الاطباء).