کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبقت گرفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبقت گرفت
فرهنگ واژههای سره
پیشی گرفت
-
سبقت گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِبتَدَرَ ، اِتَّخَذَ مَقِفَ المبادَرةِ
-
واژههای مشابه
-
سبقت جستن
واژگان مترادف و متضاد
پیشیجستن، تقدمجویی کردن، تقدم جستن، سبقبردن، پیش افتادن، پیشدستی کردن
-
سبقت دادن
واژگان مترادف و متضاد
ترجیحدادن، برتری دادن، مرجح دانستن، برتر شمردن، مقدم دانستن
-
سبقت گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشی گرفتن، پیش افتادن، جلو زدن ≠ عقبافتادن ۲. پیشدستی کردن
-
سبقت جستن
لغتنامه دهخدا
سبقت جستن . [ س ِ ق َ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) پیشی جستن . پیش افتادن خواستن : مروت نیست سبقت جستن از کوتاه پروازان وگرنه نامه ام پیش از کبوتر میتواند شد.صائب (از آنندراج ).
-
سبقت کردن
لغتنامه دهخدا
سبقت کردن . [ س ِ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیش افتادن . پیشی گرفتن : هرکه دستش بر زبان سبقت کند مرد است مردورنه هر ناقص جوانمرد است در میدان لاف .صائب .
-
سبقت گرفتن
لغتنامه دهخدا
سبقت گرفتن . [ س ِ ق َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) پیش افتادن . پیشی گرفتن : زهق . زهوق . پیشی گرفتن بر دیگران . (منتهی الارب ) : ز همراهی نفس بیجاست منعم که من خویش از نفس سبقت گرفتم .مخلص کاشی (از آنندراج ).
-
سبقت گیرنده
لغتنامه دهخدا
سبقت گیرنده . [ س ِ ق َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) پیشی گیرنده . آنکه در کارها سبقت گیرد و جلو افتد. سَبّاق . (منتهی الارب ).
-
سبقت جستن
دیکشنری فارسی به عربی
تجاوز
-
سبقت جست
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّخذَ المُبادَرَةَ
-
سبقت جو
دیکشنری فارسی به عربی
تنافسي
-
سبقت گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
افضل , مسکة
-
no passing zone
محدودۀ سبقت ممنوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] بخشی از یک راه دوطرفۀ دوخطه که سبقت گرفتن در یک یا هر دو جهت آن ممنوع است