کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سبغه
/sabqe/
معنی
رفاهیت؛ فراخی؛ تنآسایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سبغَة] [قدیمی] sabqe رفاهیت؛ فراخی؛ تنآسایی.
-
واژههای مشابه
-
سبغة
لغتنامه دهخدا
سبغة. [ س َ غ َ ] (ع اِمص ) سعة و رفاهیت . (اقرب الموارد). فراخی و رفاهیت و تن آسانی . (منتهی الارب ) : تن خویشتن سبغه دونان کنندز دشمن تحمل زبونان کنند.سعدی (بوستان ).
-
واژههای همآوا
-
صبغه
واژگان مترادف و متضاد
۱. رنگ، فام، گون، لون، ۲. امت، ملت، نحله
-
صبغه
فرهنگ فارسی معین
(ص ِ غَ یا غِ ) [ ع . صبغة ] (اِ.) 1 - ماده ای که با آن چیزی را رنگ کنند. 2 - دین و ملت .
-
صبغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صبغَة] [قدیمی] sebqe ۱. رنگ.۲. مادهای که با آن چیزی را رنگ میکنند.۳. دین و ملت.
-
صبغه
واژهنامه آزاد
رنگ، واژۀ عربی است ولی اخیراً در فارسی به کار می رود؛ مثال:این رویداد صبغۀ سیاسی دارد، یعنی رنگ سیاسی دارد.
-
سبقه
واژهنامه آزاد
پیشینه.