کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبغة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبغة
لغتنامه دهخدا
سبغة. [ س َ غ َ ] (ع اِمص ) سعة و رفاهیت . (اقرب الموارد). فراخی و رفاهیت و تن آسانی . (منتهی الارب ) : تن خویشتن سبغه دونان کنندز دشمن تحمل زبونان کنند.سعدی (بوستان ).
-
واژههای مشابه
-
سبغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سبغَة] [قدیمی] sabqe رفاهیت؛ فراخی؛ تنآسایی.
-
واژههای همآوا
-
سبقت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشدستی، پیشی، تقدم، مسابقه ۲. پیشی گرفتن
-
سبقت
فرهنگ واژههای سره
پیشیگرفتن، پیش
-
سبقت
لغتنامه دهخدا
سبقت . [ س ِ ق َ ] (از ع ، مص ) از مصادر مجعول است و در زبان عربی بجای آن سبق استعمال کنند. (از مجله ٔ دانشکده ادبیات تبریز). پیشی گرفتن . (غیاث ). مبادرت . تبادر. پیشی .
-
صبغة
لغتنامه دهخدا
صبغة. [ ص ِ غ َ ] (ع اِ) رنگ . (منتهی الارب ) : مرد چون بالغ شد آن طفلی بمردرومیی شد صبغه ٔ زنگی سپرد. مولوی .|| دین و ملت . (منتهی الارب ). دین نیک . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف ص 4).
-
صبغة
لغتنامه دهخدا
صبغة. [ ص ُ غ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما به پختن درآمده و از دنباله رنگ گرفته . (منتهی الارب ). البسر قد نضج بعضها. (اقرب الموارد).
-
سبقت
فرهنگ فارسی معین
(س قَ) [ ازع . ] (مص ل .) پیشی گرفتن ، تقدم جستن . (?(سبق دادن ( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) درس دادن .
-
سبقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) sebqat ۱. پیشی؛ تقدم.۲. پیشدستی.۳.پیشروی.〈 سبقت جستن: (مصدر لازم) پیشی جستن.〈 سبقت گرفتن: (مصدر لازم) پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.
-
سَبَقَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
جلو افتاد - پيشي گرفت (مؤنث)
-
صِبْغَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
نوعي رنگ