کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سبط الشهید
لغتنامه دهخدا
سبط الشهید. [ س ِ طُش ْ ش َ ] (اِخ ) زین الدین بن محمدبن حسن بن شهید ثانی ، نوه ٔ صاحب معالم بود و گاهی او را نیز مانند پدرش و دیگر اسباط شهید ثانی سبط الشهید می خواندند. عالمی عاقل و فاضلی کامل بود وبزهد و عبادت شهرت داشت . در ادب و شعر و انشا نیز ا...
-
سبط الشهید
لغتنامه دهخدا
سبط الشهید. [ س ِ طُش ْ ش َ ] (اِخ ) شیخ علی بن محمدبن حسن صاحب معالم ابن شهید ثانی جبل عاملی اصفهانی . از اکابر علمای وقت خود بود و در علم و فضل تبحر و تحقیق و شهرت داشت . و از معاصران ملا محسن فیض و محقق سبزواری بود. در اوان جوانی از بلاد خود جبل ع...
-
سبط العجمی
لغتنامه دهخدا
سبط العجمی . [ س ِ طِل ْ ع َ ج َ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن محمد الحلبی موفق الدین ابوذر معروف به سبط العجمی متوفی بسال 884 هَ . ق . او راست : 1 - شرح اوفی الوافیة فی شرح الکافیة لابن صاحب . 2 - التوضیح المبهمات الجامع الصحیح . 3 - التوضیح للاوهام الو...
-
سبط الماردینی
لغتنامه دهخدا
سبط الماردینی . [ س ِ طِل ْ رِ ] (اِخ ) محمدبن احمد غزالی دمشقی ملقب به بدرالدین و معروف به سبط الماردینی . بنوشته ٔ معجم المطبوعات در سال 826 هَ. ق . متولد شد و مؤلف کتاب لفظ الجواهر فی تجدید الخطوط و الدوائر می باشد که در سال 1299 هَ . ق . در مصر ...
-
سبط اول
لغتنامه دهخدا
سبط اول . [ س ِ طِ اَوْوَ ] (اِخ ) حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است .
-
سبط ثانی
لغتنامه دهخدا
سبط ثانی . [س ِ طِ ] (اِخ ) حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام .
-
حسن سبط
لغتنامه دهخدا
حسن سبط. [ ح َ س َ ن ِ س ِ ] (اِخ ) لقب حسن بن علی بن ابیطالب است . و پسر او حسن مثنی و نواده اش حسن مثلث لقب داشته اند.
-
سبط بشر حافی
لغتنامه دهخدا
سبط بشر حافی . [ س ِ طِ ب ِ رِ ](اِخ ) رجوع به بشر حافی و روضات الجنات ص 132 شود.
-
واژههای همآوا
-
سبت
واژگان مترادف و متضاد
شنبه، آخرین روز هفته (قومیهود)
-
ثبت
واژگان مترادف و متضاد
۱. درج، ضبط، مرقوم، مندرج ۲. کتابت، نگارش
-
ثبت
فرهنگ واژههای سره
پایستگی، نگارش
-
سبة
لغتنامه دهخدا
سبة. [ س َب ْ ب َ ] (اِخ ) نام پسر ثوبان در حضرموت . (منتهی الارب ).
-
سبة
لغتنامه دهخدا
سبة. [ س َب ْ ب َ ] (اِخ ) نام جد محمد قرشی محدث بن اسماعیل . (منتهی الارب ).
-
سبة
لغتنامه دهخدا
سبة. [ س َب ْ ب َ ] (ع اِ) کون . (منتهی الارب ). || سردی و گرمی و هشیاری که چندروزه پیوسته باشد. (منتهی الارب ): من الحر و البرد الصحو؛ ان تدوم ایاماً. (اقرب الموارد). || روزگار. (منتهی الارب ). زمانی از روزگار. (اقرب الموارد). یقال : مارأیته منذ سب...
-
سبة
لغتنامه دهخدا
سبة. [ س ِب ْ ب َ ] (ع اِ) انگشت شهادت . (منتهی الارب ). || نوع و هیئت دشنام دادن . (ناظم الاطباء).