کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبز و خرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبز و خرم
لغتنامه دهخدا
سبز و خرم . [ س َ وَ خ ُرْ رَ / س َ زُ خ ُرْ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سرسبز و شاداب . بسیار سبز و باصفا و بانزهت . رجوع به سبز و نیز رجوع به خرم شود.
-
سبز و خرم
فرهنگ گنجواژه
محل دارای گیاهان زیبا، باصفا.
-
واژههای مشابه
-
green ratio
نسبت سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نسبت زمان سبز مؤثر برای حرکت در یک تقاطع چراغدار به مدت چرخه
-
سبز شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. روییدن، جوانه زدن ≠ خشکیدن، خشک شدن ۲. ظاهرشدن، پیدا شدن
-
سبز کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رویاندن، رویانیدن ۲. رنگ سبز کردن
-
evergreen
همیشهسبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخشی از گیاه که دوام آن دو فصل یا بیش از آن است
-
coordinated signal
موج سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شبکهای از چراغهای راهنمایی هماهنگشده در یک محور برای عبور سریع وسایل نقلیه از تمامی تقاطعهای آن
-
طوق سبز
لغتنامه دهخدا
طوق سبز. [ طَ / طُو ق ِس َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خط نودمیده .
-
green time
زمان سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمانی که چراغ راهنمایی برای یک حرکت خاص در تقاطع به رنگ سبز است
-
green snow
برف سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برفی که سطح آن براثر رشد نوعی جلبک میکروسکوپی به رنگ سبز گراییده باشد
-
greenstone
سنگ سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گدازهای بازالتی که براثر دگرسانی یا دگرگونی درجۀ پایین یا متوسط به رنگ سبز تیره درآمده است
-
آب سبز
لغتنامه دهخدا
آب سبز. [ ب ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام بیماریی در چشم ، بسیار شایع که از فشار درونی چشم پدید آید.
-
چادر سبز
لغتنامه دهخدا
چادر سبز. [ دَ / دُ رِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی چادر. چادری برنگ سبز: طاق ،... چادر سبز. (منتهی الارب ). || کنایه است از حجاب شب : صبح صادق پس کاذب چه کند بر تن دهرچادر سبز درد تا زن رسوا بینند.خاقانی .
-
حقه ٔ سبز
لغتنامه دهخدا
حقه ٔ سبز. [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ی ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ). حقه ٔ مینا.