کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبز فرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زاغ سبز
لغتنامه دهخدا
زاغ سبز. [ غ ِس َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زاج سبز شود.
-
زاگ سبز
لغتنامه دهخدا
زاگ سبز. [ گ ِ س َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و آن را برومی قلقدیس خوانندو بیونانی خلقینس و در اختیارات زاج سفید را قلقدیس و زاج سبز را قلقند نوشته اند. (برهان قاطع). و رجوع به زاج و زاج سبز شود.
-
سر سبز
لغتنامه دهخدا
سر سبز. [ س َ رِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دماغ تازه . (آنندراج ) : در این چمن سر سبز آن برهنه پاداردکه چار موسم چون سرو یک قبا دارد. صائب (از آنندراج ).- امثال :زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد، نظیر: بهوش باش که سر در سر زبان نکنی . (امثا...
-
سراب سبز
لغتنامه دهخدا
سراب سبز. [ س َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری چقلوندی و 8 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ فرعی چقلوندی به بروجرد. هوای آنجا سرد و دارای 240 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود و محص...
-
سبز آخر
لغتنامه دهخدا
سبز آخر. [ س َ خ ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از آخری است که در آن علف سبز باشد. (برهان ). رجوع به سبز آخور شود. || کنایه از آسمان . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (رشیدی ). رجوع به سبز آخور شود.
-
سبز آخور
لغتنامه دهخدا
سبز آخور. [ س َ خُرْ ] (اِ مرکب ) آنجا که آب و گیاه بسیار باشد. کنایه از جایگاه نعمت فراخ و روزی گشاده . (گنجینه ٔ گنجوی ) : که او را شه چینیان داده بودز سبز آخور چینیان زاده بود. نظامی .|| آنجا که مردم بیشتر تمتع برند. (مؤلف ). || کنایه از آسمان . ...
-
سبز ایوان
لغتنامه دهخدا
سبز ایوان . [ س َ اَی ْ / اِی ْ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (اشتینگاس ).
-
سبز پاریس
لغتنامه دهخدا
سبز پاریس . [ س َ زِ ] (اِ مرکب ) گردی سبزرنگ است برای دفع حشرات و آن را در کارخانه ٔ شیمیائی کرج تهیه می کنند. (مؤلف ).
-
سبز پل
لغتنامه دهخدا
سبز پل . [ س َ پ ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 10) : شبی روی خود شسته از آب و گُل گلی کآن بود زینت سبز پل .ملاطغرا (از آنندراج ).
-
سبز جوی
لغتنامه دهخدا
سبز جوی . [ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان : چو قاروره ٔ صبح نارنج بوی ترنجی شد از آب این سبز جوی .نظامی .
-
سبز چراغ
لغتنامه دهخدا
سبز چراغ . [ س َ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) چراغ سبز و تازه و پرنور : شد برافروخته چو سبز چراغ سبزدرسبز چون فرشته ٔ باغ .نظامی (هفت پیکر ص 197).
-
سبز خنگ
لغتنامه دهخدا
سبز خنگ . [ س َ خ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از فلک . (آنندراج ). یا صفت فلک و آسمان و گردون باشد : پیش رخش تو سبز خنگ فلک لنگ و سکسک بود بسان کلیج . عسجدی .صاحب عادل جمال الدین محمد کآوردسبز خنگ آسمان را حکم او در زیر ران . (از ترجمه ٔ محاسن اصفه...
-
سبز خوان
لغتنامه دهخدا
سبز خوان . [ س َ خوا / خا ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ) : قرصه ٔ زر شد نهان در سفره ٔ لعل شفق ریزه ٔ سیمین بروی سبز خوان آمد پدید. خواجه عمید (از آنندراج ). || در این شعر ظاهراً کنایه از زمین سبزه زار است : هر گره از رشته ٔ آن...
-
سبز دوتای
لغتنامه دهخدا
سبز دوتای . [ س َ دُ ] (ص مرکب ) کنایه از شب . (اشتینگاس ).
-
سبز دیبا
لغتنامه دهخدا
سبز دیبا. [ س َ ] (اِ مرکب ) دیبای سبز : رنگ سپیدی بر زمین از سونش دندانْش بین سوهان بادش پیش از این بر سبز دیبا ریخته .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 390).