کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبزینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سبزینه
/sabzine/
معنی
۱. (زیستشناسی) مادۀ تولیدکنندۀ رنگ سبز برگهای درختان و گیاهان که بر اثر نور آفتاب پدید میآید؛ کلروفیل.
۲. (صفت نسبی، منسوب به سبز) [قدیمی، مجاز] گندمگون.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سبزرنگ، سبزگون
۲. گندمگون
۳. کلروفیل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبزینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سبزرنگ، سبزگون ۲. گندمگون ۳. کلروفیل
-
chlorophyll
سبزینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] مادهای سبز در گیاهان که کار فتوسنتز (photosynthesis) را در یاخته انجام دهد * مصوب فرهنگستان اول
-
سبزینه
فرهنگ فارسی معین
(سَ نِ)1 - (ص نسب .)منسوب به سبز، سبزرن گ ، سبزگون . 2 - (اِمر.) مادة سبزرنگی که در حفره های گیاهان موجود است و موجب سبزی اندام های گیاهان می شود، کلرفیل ، خضرة الورق .
-
سبزینه
لغتنامه دهخدا
سبزینه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به سبز. از سبز. برنگ سبز. || معشوق سبزرنگ . (غیاث ). معشوق سبزفام . (آنندراج ). گندم گون . گندمی : بهار من بت سبزینه ٔ شکفته رخ است مرا جز این نبود در جهان گمان بهار. ملا طغرا (از آنندراج ).کی شود دلچسب چون ...
-
سبزینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sabzine ۱. (زیستشناسی) مادۀ تولیدکنندۀ رنگ سبز برگهای درختان و گیاهان که بر اثر نور آفتاب پدید میآید؛ کلروفیل.۲. (صفت نسبی، منسوب به سبز) [قدیمی، مجاز] گندمگون.
-
سبزینه
دیکشنری فارسی به عربی
کلوروفيل
-
جستوجو در متن
-
کلروفیل
واژگان مترادف و متضاد
سبزینه
-
کلروفیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chlorophylle] (زیستشناسی) kolorofil = سبزینه
-
sand drown
زردی گیاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] آسیب ناشی از کمبود سبزینه در گیاه
-
Chlorophyte, green alga
جلبک سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] گروهی از آغازیان آبزی که سبزینه و کاروتن (caroten) دارند
-
کلوروفيل
دیکشنری عربی به فارسی
ماده سبز گياهي , سبزينه , کلروفيل
-
chloroplast
سبزدیسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] دانههای ریز دارای سبزینه که در یاختههای گیاهی یافت شود
-
blanching 2
سپیدسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] فرایندی که در آن سبزینۀ اندامهای مختلف گیاه را با حذف نور از بین ببرند
-
Monotropaceae
تکسوئیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از خلنگسانانِ علفی پودهرُست بدون سبزینه