کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبزمیدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبزمیدان
لغتنامه دهخدا
سبزمیدان . [ س َ م َ ] (اِخ ) از جمله ٔ توابع تنکابن مازندران است . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 14 شود.
-
سبزمیدان
لغتنامه دهخدا
سبزمیدان . [ س َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گتوند بخش گتوند شهرستان شوشتر واقع در 23 هزارگزی جنوب گتوند و 2 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ دزفول به شوشتر. هوای آن گرم و دارای 100 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ کارون تأمین میشود. محصول آن غلات . شغل...
-
سبزمیدان
لغتنامه دهخدا
سبزمیدان . [س َ م ِ ] (اِخ ) نام محله ای است از محلات ساری . رجوع به فهرست سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو شود.
-
واژههای همآوا
-
سبز میدان
لغتنامه دهخدا
سبز میدان . [ س َ م َ / م ِ ] (اِمرکب ) کنایه از آسمان . (ناظم الاطباء) (استینگاس ).
-
جستوجو در متن
-
سبزه میدان
لغتنامه دهخدا
سبزه میدان . [ س َ زَ م َ ] (اِخ ) نام میدانی است در تهران نزدیک میدان ارک در جلو بازار. رجوع به سبزمیدان شود. || نام میدانی است در رشت . || نام میدانی در قزوین مقابل عمارت عالی قاپو. رجوع به سبزمیدان شود.
-
سبزه میدان
لغتنامه دهخدا
سبزه میدان . [ س َ زَ / زِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) میدانی که سبزه در آن بُوَد.میدان که بسبزه و گل و گیاه آراسته بُوَد. هر میدان که در آن گل و گیاه بُوَد. رجوع به سبزمیدان شود.
-
خضراء
لغتنامه دهخدا
خضراء. [ خ َ ] (ع اِ) آسمان . (منتهی الارب ) : می چون شفق صفرازده مستان چو شب سودازده و آتش درین خضراء زده دستی که حمرا داشته . خاقانی . || سواد قوم و معظم ایشان . || تره های سبز، مانند گندنا و جز آن . || فواکه مانند سیب و امرود و جز آن . ج ، خضراوات...
-
بارفروش ده
لغتنامه دهخدا
بارفروش ده . [ ف ُ دِه ْ ] (اِخ ) بارفروشه ده . بابل . بارفروش .مامطیر. نام شهری است از مازندران . در بدو حال دیهی بود که باری از دریای خزر فرود می آوردند در آن ده به فروش می رسیده بنابراین به آن اسم موسوم شده . در تاریخ مازندران نوشته اند که مردابی ...