کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبزبهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سبزبهار
/sabzbahār/
معنی
= سبزه 〈 سبزۀ بهار
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبزبهار
لغتنامه دهخدا
سبزبهار. [ س َب ْ، ب َ ] (اِ مرکب ) نام نوایی است از موسیقی و آن را سبزه بهار نیز گویند. (آنندراج ) (رشیدی ) : چو باده بودی بر دست من بیاوردی نوای باربد و گنج گاو و سبزبهار. مسعودسعد.رجوع به سبزه ٔ بهار شود.
-
سبزبهار
لغتنامه دهخدا
سبزبهار. [س َب ْ، ب َ ] (اِخ ) قریه ای است بفاصله ٔ 34 هزارو پانصد گزی در غرب شهر فیض آباد متصل سرک مربوط به حکومت اعلی بدخشان بخط 70 درجه و 16 دقیقه و 29 ثانیه ٔ طول البلد شرقی و 37 درجه و 6 دقیقه و 18 ثانیه ٔ عرض البلد شمالی واقع است . (فرهنگ جغراف...
-
سبزبهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] sabzbahār = سبزه 〈 سبزۀ بهار
-
جستوجو در متن
-
سبزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sabze ۱. گیاه تازه و سبز که از زمین چیده نشده باشد؛ گیاه نورسته؛ گیاه تازهروییده: ◻︎ این سبزه که امروز تماشاگه ماست / تا سبزۀ خاک ما تماشاگه کیست (خیام: ۶۷).۲. چمن: ◻︎ رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید / وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید (حافظ...