کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبزباغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سبزباغ
/sabzbāq/
معنی
۱. تنوبدن انسان.
۲. آسمان: ◻︎ بدان راست ناید کزاین سبزباغ / گلی چند را سر درآری به داغ (نظامی۶: ۱۱۰۱).
۳. بهشت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبزباغ
لغتنامه دهخدا
سبزباغ . [ س َ ] (اِ مرکب ) تن صحیح . (آنندراج ). کنایه از تن و بدن آدمی . || کنایه از آسمان . (برهان ). || بهشت . (برهان ) (رشیدی ) : بدین راست ناید کزین سبز باغ گلی چند را سر در آری بداغ . نظامی .|| قوه ٔ جوانی . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
سبزباغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] sabzbāq ۱. تنوبدن انسان.۲. آسمان: ◻︎ بدان راست ناید کزاین سبزباغ / گلی چند را سر درآری به داغ (نظامی۶: ۱۱۰۱).۳. بهشت.