کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبریت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبریت
لغتنامه دهخدا
سبریت . [ س ِ ] (ع ص ) مرد درویش . (منتهی الارب ). مسکین محتاج . (اقرب الموارد). مرد درویش و تهیدست و گدا. ج ، سباریت . (ناظم الاطباء). رجوع به سبرت و سبروت شود.
-
جستوجو در متن
-
سبریتة
لغتنامه دهخدا
سبریتة. [ س ِ ت َ ] (ع ص ) مؤنث سبریت . بمعنی زن درویش . (منتهی الارب ).
-
سباریت
لغتنامه دهخدا
سباریت . [ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سبروت و سبریت : ارض سباریت ؛ زمین فراخ بی آب و گیاه . (منتهی الارب ). ج ِ سُبروت . (اقرب الموارد).
-
درویش
لغتنامه دهخدا
درویش . [ دَرْ ] (ص ، اِ) خواهنده از درها. (غیاث ). گدا. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). سائل یعنی گدائی که با آوازی خوش گاه پرسه زدن شعر خواند. فقیران که گدائی کنند و درآن گاه به آواز خوش شعر خوانند و تبرزین بر دوش و پوست حیوانی چون گوسفند و شیر و امث...