کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سباع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سباع
/sebā'/
معنی
= سَبُع
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
درندهها، جانوران، سبعها، ددان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سباع
واژگان مترادف و متضاد
درندهها، جانوران، سبعها، ددان
-
سباع
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) جِ سبع ؛ درندگان .
-
سباع
لغتنامه دهخدا
سباع . [ س ِ ] (اِخ ) ابن ثابت . از صحابه است . (منتهی الارب ).
-
سباع
لغتنامه دهخدا
سباع . [ س ِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزی . او را ذکر است در غزوه ٔ احد در حربگاه حمزةبن عبدالمطلب در حدیث جعفربن عمروبن امیه خیری . (منتهی الارب ). از مبارزین مشرکین یوم احد است . (حبیب السیر). اسم عبدالعزی عمروبن نصلةبن غبشان بن سلیم است . رجوع به امتاع ا...
-
سباع
لغتنامه دهخدا
سباع . [ س ِ ] (اِخ ) ابن عرفطة الغفاری . خلیفه و همراه حضرت رسول بود و در مدینه هنگام غزوة دومةالجندل . رجوع به حبیب السیر چ 1 تهران صص 124 - 130و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 193، 310، 449 شود.
-
سباع
لغتنامه دهخدا
سباع . [ س ِ ] (ع اِ) درندگان مثل گرگ و شیر. (غیاث ). ج ِ سَبُع. ددان . ددگان . درندگان : نخواست که سباع و وحوش دریابند که او می بهراسد. (کلیله و دمنه ). آب و آتش و دد و سباع ودیگر موذیان در آن اثری ممکن نگردد ضیاع و سباع از خصب آن مراتع بفراخی رسیده...
-
سباع
لغتنامه دهخدا
سباع . [ س ِ ] (ع مص ) فخر کردن بکثرت جماع . (معجم متن اللغة). فخر نمودن بکثرت جماع . (منتهی الارب ). || فحش گفتن و بدیگر دشنام دادن . (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ). || (اِ) جماع . (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ).
-
سباع
لغتنامه دهخدا
سباع . [س ِ ] (اِخ ) ابن زید. از صحابه است . (منتهی الارب ).
-
سباع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سَبُع و سَبَع و سُبْع] [قدیمی] sebā' = سَبُع
-
واژههای مشابه
-
ابن سباع
لغتنامه دهخدا
ابن سباع . [ اِ ن ُ س ِ ] (اِخ ) شمس الدین محمدبن حسن . از شعرا و ادبای دمشق . وفات او در 722 هَ .ق . بوده است . او راست : شرحی بر ملحةالاعراب حریری و دو جلد ضخیم در شرح مقصوره ٔ ابن درید و ملخص صحاح جوهری بحذف شواهد و کتاب المقامةالشهابیه و نظیره ای...
-
حبیب سباع
لغتنامه دهخدا
حبیب سباع . [ ح َ ب ِ س َ ] (اِخ ) الانصاری . رجوع به حبیب ابوجمعة شود.
-
سجن بن سباع
لغتنامه دهخدا
سجن بن سباع . [ س ِ ن ِ ن ِ س ِ ] (اِخ ) خانه ٔ عبداﷲبن سباع بن عبدالعزی بن نضلةبن عمروبن غبشان خزاعی بوده که درروز احد به دست حمزه کشته شد. (از معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
صباء
لغتنامه دهخدا
صباء. [ ص َ ] (ع مص ) میل کردن به جوانی و کودکی و نادانی و بازی . (منتهی الارب ).