کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سباط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سبات
لغتنامه دهخدا
سبات . [ س ُ ] (ع اِ) خواب . (اقرب الموارد). خواب سبک و خفی یا ابتدای خواب در سر تا که بدل رسد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (ص ) مرد زیرک . (ناظم الاطباء).زیرک از مردان . (از اقرب الموارد). || (اِ) روزگار. (منتهی الارب ). دهر. (اقرب الموارد). ز...
-
ثبات
لغتنامه دهخدا
ثبات . [ ث َ ] (اِخ ) میرمحمد عظیم . یکی از شعراء هندوستان پسر میرمحمد افضل متخلص به ثبات مولد او بسال 1122 هَ . ق . در اﷲآباد و وفات وی بسال 1161 هَ . ق . بوده است و از اشعار اوست :بخت بد گر برد از کوی توام سوی بهشت پرسم از حور که آن سایه ٔ دیوار کج...
-
ثبات
لغتنامه دهخدا
ثبات . [ ث َ ](ع مص ، اِمص ) قرار. استقرار. برجای بودن . بر جای ماندن . قرار گرفتن . ثبوت . توطد. پایداری . استواری . استوار شدن . قیام . (از منتخب از غیاث ). بقا. دوام . پابرجائی . پافشاری . ایستادن . (زوزنی ). سکون : همی تاخت تا پیش آب فرات ندید ان...
-
ثبات
لغتنامه دهخدا
ثبات . [ ث َب ْ با ] (ع ص ،اِ) آنکه در دوائر و ادارات دولتی و شرکتها و تجارتخانه ها نامه های رسیده را در دفاتر مخصوص ثبت کنند.
-
ثبات
لغتنامه دهخدا
ثبات . [ ث ِ ] (ع اِ) بند برقع. || تسمه و مانند آن که بدان پالان را بندند. دوالی که پالان بدان استوار کنند.
-
ثبات
لغتنامه دهخدا
ثبات . [ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثُبة.
-
ثبات
لغتنامه دهخدا
ثبات . [ ث ُ ] (ع اِ) دردی که آدمی را از حرکت باز دارد: داءُ ثبات ؛ دردی عاجزگرداننده ٔ از حرکت .
-
ثباط
لغتنامه دهخدا
ثباط. [ ث ِ ] (ع اِ) ج ِ ثَبط.
-
ثبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی] sabbāt ۱. ثبتکننده.۲. کارمندی که نامهها را در دفتر ثبت میکند؛ اندیکاتورنویس.
-
ثبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ثَبات] so(a)bāt ۱. پایداری؛ دوام؛ پایدار بودن چیزی.۲. برقرار بودن؛ بر یک حالت بودن؛ تغییر نکردن.۳. مقاومت؛ استقامت.〈 ثبات قدم: [مجاز]۱. پایداری.۲. پابرجا بودن در امری.
-
سبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sobāt ۱. خواب یا اول خواب.۲. خواب سبک.۳. دهر؛ روزگار.۴. مرد زیرک.۵. (اسم مصدر) (پزشکی) بیماری خوابزدگی که تا آستانۀ از دست رفتن هشیاری میرسد.
-
ثُبَاتٍ
فرهنگ واژگان قرآن
دسته های متفرق و پراکنده ( جمع کلمه ثبه است و ثبه به معناي جماعتهاي متفرق است)
-
سَبْعَةُ
فرهنگ واژگان قرآن
هفت
-
سَبات
لهجه و گویش تهرانی
آفتابگیر جلوی مغازه.
-
جستوجو در متن
-
سبط
لغتنامه دهخدا
سبط. [ س َ ] (ع مص ) فروهشته گردیدن موی . (منتهی الارب ). استرسال موی و آن ضد جعد است . (از اقرب الموارد). فرخال شدن موی . (تاج المصادر بیهقی ). || گرفتار تب گردیدن (مجهولاً). (منتهی الارب ). مبتلا شدن کس به سَباط یعنی تب . (از اقرب الموارد).