کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سبات
/sobāt/
معنی
۱. خواب یا اول خواب.
۲. خواب سبک.
۳. دهر؛ روزگار.
۴. مرد زیرک.
۵. (اسم مصدر) (پزشکی) بیماری خوابزدگی که تا آستانۀ از دست رفتن هشیاری میرسد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبات
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ ع . ] (اِ.) خواب ، خواب سبک .
-
سبات
لغتنامه دهخدا
سبات . [ س ُ ] (ع اِ) خواب . (اقرب الموارد). خواب سبک و خفی یا ابتدای خواب در سر تا که بدل رسد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (ص ) مرد زیرک . (ناظم الاطباء).زیرک از مردان . (از اقرب الموارد). || (اِ) روزگار. (منتهی الارب ). دهر. (اقرب الموارد). ز...
-
سبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sobāt ۱. خواب یا اول خواب.۲. خواب سبک.۳. دهر؛ روزگار.۴. مرد زیرک.۵. (اسم مصدر) (پزشکی) بیماری خوابزدگی که تا آستانۀ از دست رفتن هشیاری میرسد.
-
سبات
دیکشنری فارسی به عربی
خمود
-
واژههای مشابه
-
سَبات
لهجه و گویش تهرانی
آفتابگیر جلوی مغازه.
-
سبات سهری
لغتنامه دهخدا
سبات سهری . [ س ُ ت ِ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام مرضی است که در اثر بلغم و صفرا عارض شود و آن از سرسام حار و بارد ترکیب می شود. در این مرض هر گاه بلغم غلبه یابد علائم آن نیز غلبه خواهد یافت آنگاه بیماری را بنام سبات سهری خوانند. رجوع به بحر ا...
-
سبات،سابات
لهجه و گویش تهرانی
سایه بان،نیم طاق، لب بام،ساباط
-
سابات ،ساباط،سَبات
لهجه و گویش تهرانی
سرسایه ،آفتابگیر ،کوچه و راهرو سرپوشیده
-
واژههای همآوا
-
ثبات
واژگان مترادف و متضاد
آرام، استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، سکون، وقار ≠ ناپایداری
-
ثبات
واژگان مترادف و متضاد
ثبتکننده، ضباط، کاتب، محرر
-
ثبات
فرهنگ واژههای سره
آرامش، پا یداری، پایستگی، استوار
-
سبعة
لغتنامه دهخدا
سبعة. [ س َ ع َ ] (اِخ ) از بطنهای (تیره های ) هوارة (قبیله ای از بربر). (از صبح الاعشی ج 1 ص 364).
-
سبعة
لغتنامه دهخدا
سبعة. [ س َ ع َ ] (اِخ ) نام مردی است سرکش که او را پادشاهی گرفتار ساخته دست و پایش بریده بر دار کشیده ، و از این جاست که گویند: لاعذبنک عذاب سبعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).