کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سایگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سایگاه
/sāyegāh/
معنی
= سایهگاه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سایگاه
لغتنامه دهخدا
سایگاه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) محل سایه . جائی که سایه افتاده باشد. مخفف سایه گاه : بجم گفت کای خسته ٔ رنج راه در این سایگاه از چه کردی پناه . اسدی .فروماند خسرو در آن سایگاه چو سایه شده روز بر وی تباه . نظامی .رجوع به سایه شود.
-
سایگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sāyegāh = سایهگاه
-
جستوجو در متن
-
سایگه
لغتنامه دهخدا
سایگه . [ ی َ / ی ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف سایگاه . سایه گاه : ای آنکه فلک ظل درگهت رادر سایگه زینهار دارد. مسعودسعد.رجوع به سایگاه و سایه گاه شود.
-
سایه گاه
لغتنامه دهخدا
سایه گاه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) نسر. سایبان . جای سایه . محل سایه : یکی بیشه دیدند و آب روان بدو اندرون سایه گاه گوان . فردوسی .جوانی بکردار تابنده ماه نشسته بر آن تخت در سایه گاه . فردوسی .خوش آمَدْش و برشد بدان جایگاه بر آسود لختی در آن سایه گا...