کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سایه این دو رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سایه افکندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سایه کردن، سایه گستردن، سایه انداختن ۲. مستولیشدن، چیره شدن، حکمفرما شدن ۳. التفات کردن، توجه کردن، عنایت کردن
-
سایه گستردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سایه افکندن، سایه انداختن، سایه کردن ۲. پوشاندن، پنهان کردن ۳. تحت حمایت قراردادن
-
penumbra
نیمسایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک، نجوم] [فیزیک- اپتیک] قسمتی از سایه که فقط با بخشی از چشمۀ نور روشن شده است [نجوم] 1. ناحیهای که در هنگام گرفت در تاریکی جزئی اطراف سایه است 2. ناحیهای از هر لکۀ خورشیدی که تیرگی کمتری دارد و ناحیۀ تیرۀ مرکزی را احاطه کرده است
-
گران سایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gerānsāye ۱. صاحب جاه و مرتبه؛ عالیرتبه؛ عالیمقام؛ گرانپایه.۲. باوقار.۳. تاریک.
-
shadow zone
زون سایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ناحیهای در فاصلۀ تقریبی 100 تا 140 درجه از رومرکز زمینلرزه که در آن موج P به سبب عبور از محیط کمسرعت دریافت نمیشود
-
ghost 1
سایه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] تصویر ناخواستۀ بهجامانده از متن تایپشده بر روی نمایشگر
-
shadow, umbra 2
سایه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ناحیۀ تاریک ناشی از واقع شدن جسمی ناشفاف بین چشمۀ نور و صفحۀ تصویر
-
umbra 1
سایه 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] 1. ناحیهای از زمین یا ماه که در هنگام گرفت در تاریکی کامل است 2. ناحیۀ تیرهتر و مرکزی هر لکۀ خورشیدی
-
gobo
سایهافکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نقاب یا ورقه یا پردۀ کوچکی که در نزدیکی دوربین قرار داده میشود تا با تنظیم آن از مزاحمت بازتابهای نورافکن بر روی عدسی جلوگیری کند، یا در مقابل نورافکنها قرار میگیرد تا اَشکال متنوعی بر پسزمینه ایجاد کند
-
shade tolerant, shade demanding
سایهپسند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ویژگی گیاهی که قادر به رقابت زیستی در سایه است
-
shade tolerance
سایهپسندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] توانایی رقابت زیستی گیاهان در شرایط سایه
-
light and shade
سایهروشن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] درجات مختلف میان روشنی و تاریکی در نقاشیهای سیاه و سفید
-
acoustic shadow
سایۀ صوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ناحیهای از فضا که به علت وجود مانع، موج صوتی به آن نمیرسد
-
terminator 2
سایهمرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] خط جداکنندۀ بخشهای تاریک و روشن سیاره یا قمر
-
shadow mark
سایهنشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سایهروشنهای سطح یک محوطۀ باستانی که نشاندهندۀ وجود پدیدارهای زیرسطحی مانند خاکریزها یا خندقها و دیوارها و فضاهای مدفون است