کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سایهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سایهدار
مترادف و متضاد
سایهگستر، سایهانداز، سایهافکن، سایهور، طلیل ≠ بیسایه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سایهدار
واژگان مترادف و متضاد
سایهگستر، سایهانداز، سایهافکن، سایهور، طلیل ≠ بیسایه
-
واژههای همآوا
-
سایه دار
لغتنامه دهخدا
سایه دار. [ ی َ ] (نف مرکب ) (از: سایه + دار، دارنده ). هر چیز که سایه اش بیفتد چون تصویر سایه دار و آن از عالم بت باشد که از سنگ و آهن یا از طلا و مانند آن ساخته باشند. (آنندراج ). ذی ظل . ذوظل : به ره هست چندانکه آید بکاردرختان بارآور سایه دار. فرد...
-
سایه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sāyedār آنچه دارای سایه باشد؛ هرچیزی که سایه بیندازد؛ سایهور؛ سایهافکن: ◻︎ صولتت باد سایهدار ظفر / دولتت باد دایگان ملوک (خاقانی: ۴۷۲).
-
جستوجو در متن
-
مظلل
واژگان مترادف و متضاد
سایهدار
-
سایهافکن
واژگان مترادف و متضاد
سایهدار، سایهگستر، سایهانداز
-
مصروع
واژگان مترادف و متضاد
۱. پریزده، جنزده، حملهای، دیوانه، دیودیده، دیوزده، صرعی، غشی، مبتلا به صرع ۲. سایهزده، سایهدار
-
يُصَوِّرُکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
شکل مي بخشد - صورتگري مي کند - تصوير مي کند (کلمه تصوير به معناي انداختن عکس چيزي يا کسي است ، ولي کلمه صورت اعم از آنست و شامل تمامي چيزهاي سايهدار و بي سايه ميشود )