کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ساینده
/sāyande/
معنی
آنکه چیزی را بساید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
abrasive, rubber, wearisome
-
جستوجوی دقیق
-
ساینده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (ص فا.) آن چه که چیزی را می ساید و نرم می کند.
-
ساینده
لغتنامه دهخدا
ساینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه چیزی ساید : ساینده ٔ چیزی همان بسایدزینسان که بجنبش بسود ما را.ناصرخسرو (دیوان چ عبدالرسولی ، قسمت مقطعات ص 31).
-
ساینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sāyande آنکه چیزی را بساید.
-
ساینده
دیکشنری فارسی به عربی
مادة حاکة , مشبک
-
جستوجو در متن
-
abrasiometer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساینده
-
abrasives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساینده
-
سایا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sāyā ساینده.
-
abrasive material
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواد ساینده
-
abradants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رطوبت، ساینده
-
abradant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبرنگ، ساینده
-
raspers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاغل، ساینده، سوهان زن
-
rasper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشمش، ساینده، سوهان زن
-
abrasive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساینده، تراشنده، سوزش اور
-
سابنده
لغتنامه دهخدا
سابنده . [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) در تداول عوام گاهی بجای ساینده آید. رجوع به ساینده شود.