کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سایغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سایغ
/sāyeq/
معنی
۱. جایز؛ روا.
۲. گوارا؛ خوشگوار.
۳. آنچه بهآسانی از حلق فرو برود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سایغ
لغتنامه دهخدا
سایغ. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائغ شود.
-
سایغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سائغ] [قدیمی] sāyeq ۱. جایز؛ روا.۲. گوارا؛ خوشگوار.۳. آنچه بهآسانی از حلق فرو برود.
-
واژههای همآوا
-
سایق
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāyeq) (عربی) سوق دهنده ؛ کسی که پیش میرود ؛ بر انگیزاننده .
-
صایغ
لغتنامه دهخدا
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن میمون . رجوع به صائغ ابراهیم بن میمون شود.
-
صایغ
لغتنامه دهخدا
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبداﷲ مکنی به ابوحامد. رجوع صائغ احمدبن محمدبن عبداﷲ شود.
-
صایغ
لغتنامه دهخدا
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) حکیم شهاب الدین محمدبن علی صائغ. رجوع به صائغ حکیم شهاب الدین ... شود.
-
صایغ
لغتنامه دهخدا
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) سعیدبن حسان اندلسی . رجوع به صائغ سعیدبن حسان ... شود.
-
صایغ
لغتنامه دهخدا
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) محمدبن اسماعیل بن سالم مکنی به ابوجعفر. رجوع به صائغ ابوجعفر محمدبن اسماعیل ... شود.
-
صایغ
لغتنامه دهخدا
صایغ. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به صائغ شود.
-
سایق
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . سائق ] (اِفا.) محرک ، سوق - دهنده .
-
صایغ
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . صائغ ] (اِفا.) 1 - زرگر. 2 - ریخته گر.
-
سایق
لغتنامه دهخدا
سایق . [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائق شود.
-
سایق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سائق، جمع: سُوّاق] sāyeq ۱. سوقدهنده؛ جلوبرنده.۲. (اسم، صفت) چاروا.۳. (اسم، صفت) رانندۀ اتومبیل.